دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
رسم ادب

 

در آب، عکس روی تو افتاده است، حالا، برادر‌م! چه بنوشم آب؟

این است راه و رسم ادب آیا؟ تو تشنه باشی و بشوم سیراب؟

 

در آب، عکس روی تو افتاده است، عکس نگاه ساده و معصومت

لالا، علیّ کوچک من! لالا، بی‌‌تابی‌ات ز چیست؟ عطش یا خواب؟

سر یا پیکر؟

پیکر هزار پاره و بر نوک نی سرش

گویم ز سرگذشت سرش یا ز پیکرش؟

 

گویم گر از سرش، سر او را بُرید شمر

در پیشِ چشمِ زینبِ غم‌دیده، خواهرش

 

دامن کین

 

چون اهل کوفه دامن کین بر میان زدند

دامن بر آتشِ غمِ خلقِ جهان زدند

 

چون هاله، گِرد ماه به یک‌باره اهل‌بیت

صف، حلقه‌وار، گِرد امام زمان‌ زدند

زیارت‌گاه انبیا

فرود آیید، یاران! وعده‌گاه داور است، این جا

بهارستان سرخ لاله‌های پرپر است، این جا

 

چه غم؟ گر از منا و وادی مشعر، سفر کردید

خدا داند که بهتر از منا و مشعر است، این جا

 

 

حسین تشنه و سیراب وحشی صحراست

   

چو دید تشنۀ لب‌های خشک او دریاست

به آب خیره شد و ناله‌اش ز دل بر خاست

 

که آب از چه نگردیدی از خجالت آب

تو موج می‌زنی و تشنه یوسف زهراست

دعای خسته‌دلان

          

دوباره بوی خوش مشک ناب می‌آید

شمیم توست که با آب و تاب می‌آید

 

به صبح دولت من آسمان خورد غبطه

که نیمه شب به برم آفتاب می‌آید

 

دست‌گیر افتادگان

چون که نوبت بر بنی‌هاشم رسید

                        ساخت ساز جنگ عبّاس رشید

 

مَحرم سرّ و علم‌دار حسین

                        در وفا‌داری، عَلَم در نشأتین

 

 

قبلۀ قبیله

آسمان‌ها، سوگ‌وار کیستند؟

                        خیمه‌ها، چشم‌انتظار کیستند؟

 

باغبانِ غنچه‌های یاس کو؟

                        بچّه‌ها! آخر عمو عبّاس کو؟

 

 

طواف عشق

شب، شب ایثار و عشق و شور بود

                        جنگ سخت تیرگی با نور بود

 

حقّ و باطل از دو سو بستند صف

                        آن طرف تیغ، این طرف سرها به کف

 

بیدار شد

 

آتش از خورشید بر سر داشت دشت

                        لحظه‌ها سنگین و غمگین می‌گذشت

 

یک طرف هفتاد رخشاجان پاک

                        مهرورزان، دور ماهی تابناک

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×