دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
رباعى

اى آب روان گشته به فرمان حسین!

 در آرزوى تو جان طفلان حسین

 

سوگند به زهرا! که تویى کابینش

 خود را برسان بر لب عطشان حسین

 

موج عطش

 

در خیمه‌ها به پا شده غوغاى آب؛ آب

 دل‌هاى تشنه است ز سوداى آب؛ آب

 

لب‌تشنه‌ایم بر لب دریاى آب و نیست

 ما را نصیب، غیر تماشاى آب؛ آب

 

قحط آب

در کربلا که موج زند آب روى آب

 از قحط آب گشته به پا هاى و هوى آب

 

در ساحل فرات که خود مهر فاطمه است

 دارند کودکان حسین، آرزوى آب

 

حالا شده جای زمین و آسمان برعکس

ماهی گرفته مشک را بین دهان برعکس

حالا شده جای زمین و آسمان برعکس

 

از بس که زیبایی، سزاوار است ابرویت

سوی دو چشم خویش بردارد کمان برعکس

 

گریست

آسمان او از بغل کرد و سپس در بر گریست

بوسه‌ای زد بر گلویش بعد پیغمبر گریست

 

دف گرفتند آسمانی‌ها ملائک کف زدند

ابرها ساقی شدند و آسمان ساغر گریست

اذان آب‌ها

به نام آب، به نام فرات نام شما

من آفریده شدم تا کنم سلام شما

 

نوشته‌اند به روی جبین ما دو نفر

شما غلام حسین و منم غلام شما

 

دریا دل

اینجا سر یک جرعه عجب غوغایی است

آنکس که به داد تشن­گان آید کیست؟

 

طفلان حرم که بی‌گمان می‌دانند

عباس علی، دلش کم از دریا نیست

نوحه‌ی باران

 

بشْنو از نی، نینوای «العطش»

سوختم در خیمه‌های «العطش»

 

شعر اشک از چشم مردم ریخته

«شیعتی مَهما شَرِبتم» ریخته

خواب آب

خیمه زد، ابر بلا بر خیمه‌ها

باز شد پای عطش در خیمه‌ها

 

ای سپهر! افتد تو را انجم در آب!

کهکشان‌هایت شود یکسر خراب!

 

آخرین قربانی

 

بس که خون‌بار است، چشم خامه‌ام

بوی خون آید همی از نامه‌ام

 

ترسمش خون، باز بندد، راه را

سوی شه نابرده عبد‌الله را

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×