دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
تسلّابخش دل

 

به هر نحوی که یاد از جدّ خود «خیر البشر» کردم

نظر بر قامت دل‌جوی تو، زیبا پسر کردم

 

تسلّابخش دل بودیّ و بگْرفتندت از دستم

ز عمرم سیر گشتم تا که بر جسمت، گذر کردم

 

قربانی عشق

 

شب از فزونی غم، چاک زد گریبانش

چو گشت صبح فراق و رسید هجرانش

 

ز دود آتش دل، مادر سیه‌روزش

کشید سرمه‌ی ماتم به چشم قربانش

گریۀ بلند

سلام ما به حسین و به پاره‌ی جگرش!

که پاره شد جگرش، از شهادت پسرش

 

به خُلق ‌و‌ خو، علی آیینه‌ی پیمبر بود

صدف علیّ و به فضل و ادب، علی گهرش

 

قران ماه و مهر

ز بس دارم به ‌دل شوق سر کوی علی ‌اکبر

دهم جان از صبا، گر بشْنوم بوی علی ‌اکبر

 

به یاد کاکل مشگین و گیسوی پریشانش

دلی دارم ز غم، آشفته، چون موی علی ‌اکبر

 

 

رشک طوبی

آه از دمی که غرقه به خون در برابرش!

افتاده دید، قامت زیبای اکبرش

 

یک‌ جا به ‌خاک خفته، جوانان مهوشش

یک ‌سو به‌ خون تپیده، علم‌دار لشگرش

 

 

کانون آتش

هر زمان دل یاد از شه‌زاده اکبر می‌کند

هم‌چو لیلا در عزایش، خاک بر سر می‌کند

 

بانگ مادر مادر لیلاست می‌آید به گوش

کز غم شه‌زاده اکبر، اکبر اکبر می‌کند

 

تب غم

گریه کردم به تو و از تو، نوایی نرسید

هر چه گفتم: پسرم! هیچ صدایی نرسید

 

بوسه دادم به لبت تا که لبی بگْشایی

از لب غرق به خون تو، نوایی نرسید

 

 

خوش نهال

اکبرا! داغ تو دانی که چها با دل کرد؟

عمر کو؟ تا بتوان چون تو گلی حاصل کرد

 

خوش‌نهالی به بسی سعی به بار آوردم

چه کنم؟ داس جفا، سعی مرا باطل کرد

 

مشایعت اشک

 

باید که زود، راهی غوغا کنم تو را

کو فرصتی؟ که خوب تماشا کنم تو را

 

جایی که عشق کرده تمنّا تو را ز من

انصاف نیست، باز تمنّا کنم تو را

زبان‌حال حضرت فاطمه صغری (س)

چه شود اگر گذر، ای صبا! تو به سوی کرببلا کنی؟[1]

چو رسی به دشت بلا ز من، تو به اکبرم گله‌ها کنی

 

ز منِ شکسته‌دل، ‌ای صبا! تو بگو به اکبر با‌وفا

چه شود که ای شه مه‌لقا! «نظری به جانب ما کنی؟»

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×