دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
جای بهشت، کرب و بلا روزی‌ام کنید

هر کس برای توبه مصمم نمی‌شود

با صد هزار موعظه آدم نمی‌شود

 

امروز اگر که فرصت توبه هدر دهیم

فردا همین مجال فراهم نمی‌شود

مقتل شیر خدا، محراب شد

 

ای خدا،‌ ای بی نیاز چاره ساز

بارالها، خالق بنده نواز

 

ای کریم ذوالعطا و فضل وجود

ای به سمتت کلَّ شیٍ فی السجود

امیدِ دیدن زهرا جوانه زد در من

عجیب خسته ز غم‌های بی شمار شدم

عجیب، سیر از این خاک و این دیار شدم

 

همیشه منتظر این دقیقه‌ها بودم

که تیغ، بر سر من خورد و رستگار شدم

 

شب مدینه، نجف، غم زهرا

در حریمت شفا نمی‌خواهم

آتشم زن دوا نمی‌خواهم

 

لحظۀ استجابت روضه

از شما جز شما نمی‌خواهم

سخت است...

خانه ویران شده‌ام، غُصۀ بابا سخت است

حرفِ دیگر بزن امشب غمِ فردا سخت است

 

دیدنِ رویِ تو و لختۀ خون‌ها سخت است

سوختم از نَفَسَت سوختن اما سخت است

حقیقت عدل

اگرچه زخم سرش را تمام می‌دیدند

ولی ز زخم عمیق دلش نپرسیدند

 

کسی نخواست بپرسد چرا سرش بشکافت

اگرچه مردم بی درد کوفه می‌دیدند

گفتی حکایت تن بی پیرهن، پدر

بستی نگاه خستۀ خود را چرا به در

داری به سوی فاطمه بابا مگر نظر

 

قرآن کنار بستر تو باز کرده‌ام...

بابا ببین که آمده وَانشَقَّتِ القمر

بدون بودنت این شهر زینب آزار است

پدر شبیه تو امشب کبوتری وارم

کنار بستر تو بی شکیب و بیمارم

 

ز هوش رفتن تو داده است آزارم

ببین کنار تو بر فاطمه عزادارم

 

ببار ای دیده

ببار ای دیده از داغ علیِ مرتضا امشب

که خون گرید ز داغ او تمام دیده‌ها امشب

 

به تیغ ابن ملجم شد روان خون سر مولا

که از این داغ می‌نالد همه ارض و سما امشب

 

می‌خواست التماس دعا زینب از حسین

اَمَّن یُّجیبُ دور و برش فایده نداشت

امّیدواری پسرش فایده نداشت

 

با استخوانِ در گلو و خار چشم سوخت

دریا بر آتش جگرش فایده نداشت

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×