دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
اشک عزا

 

طرحى که دوش با دل دیوانه ریختیم

گل‌هاى اشک در ره جانانه ریختیم

 

تا بزم ما ز شمع رخش جلوه‌گر شود

 در رهگذار او پرِ پروانه ریختیم

 

من کیستم؟

 

از من گر اى حبیب! بپرسى که کیستم

 گویم که غیر سائل این خانه نیستم

 

مهرت خدا نکرده گر از من جدا شود

 چیزى ز من نمانده؛ ندانم که کیستم

احرام گریه

 

آتش گرفته از پرِ پروانه‌ایم ما

 ز آن رو چون شمع، گرمى هر خانه‌ایم ما

 

پروانه‌ی قبولى پروانه، بال اوست

 در سوختن، مقلّد پروانه‌ایم ما

پیوند محبّت

دل جز به تو بستگى ندارد

 کز هجر تو خستگى ندارد

 

از نار جحیم جز به مهرت

 عالم، ره رستگى ندارد

 

میلاد عطش

 

باز پیوند دل و صبر گسستم با اشک

 باز پیمانه‌ی پندار شکستم با اشک

 

باز در پرده‌ی اخلاص نشستم با اشک

 باز در خانه‌ی دل پنجره بستم با اشک

 

عاشق کربلا

من گدایم، گداى حسینم

 مستحقّ عطاى حسینم

 

عشق او مایه‌ی سوز و سازم

 روى او قبله‌گاه نیازم

از غلامى او سرفرازم

 چاکرى بر سراى حسینم

 

روح تقدّس

حسین! اى معنى دریاى رحمت!

 کلید اعظم درهاى رحمت

 

تو اى عطشان دشت خون! که هستى؟

 که در هر قطره‌ی خونم نشستى

 

 

راه توبه

 

اى برترین گواه، خداى یگانه را!

 دارى از آن یگانه هزاران نشانه را

 

تو متّصل به مبدأ فیضىّ و تا معاد

 دریاى رحمت تو نبیند کرانه را

داغ کربلا

اى دوست! در هواى تو می‌سوزم

 می‌سوزم و براى تو می‌سوزم

 

چون ابر از فراق تو می‌گریم

 چون شمع در هواى تو می‌سوزم

 

خورشید بى‌زوال

 

اى یکّه‌تاز عرصه‌ی صبر و رضا! حسین!

 وى رهنماى قافله‌ی کربلا! حسین!

 

جان رسول و نور دل بضعه الرّسول!

 خون خدا و زاده‌ی خون خدا! حسین!

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×