دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
۳۰

 

تا درگه تو قبلۀ راز است، حسین!

 ما را به درت روى نیاز است، حسین!

 

گردد درِ کعبه باز سالى یک بار

وین کعبه درش همیشه باز است، حسین!

ذرّه و آفتاب

 

من ذرّه و محو آفتابم کردند

 در زمرۀ عاشقان، حسابم کردند

 

با این همه زشتى‌ام، ندانم ز چه رو

 بر نوکرى تو انتخابم کردند

به هواى تو پریدن

مرغ تو و در دام تپیدن سخت است

 نتوان به هواى تو پریدن سخت است

 

هر بنده به وصل کوى مولاش خوش است

 عبد تو و کربلا ندیدن سخت است

 

 

ناخدا

تا خدا در عالم امکان، خدایى می‌کند

 کشتى دین را حسینش ناخدایى می‌کند

 

گویى از گردونۀ هستى به دور افتاده است

 هر که از دربار او فکر جدایى می‌کند

 

شش گوشه

اى خرمن فیض و ماسوا خوشه‌ی تو!

 در راه طلب خدا بُوَد توشه‌ی تو

 

در هر طرف از چهار گوشه‌یْ دل ما

 نقشى بُوَد از مزار شش‌گوشه‌ی تو

 

دریاست حسین

عالم همه قطره‌اند و دریاست حسین

 مردم همه بنده‌اند و مولاست حسین

 

ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش

 از بس که کرم دارد و آقاست حسین

 

شوق تشنگی

دوست دارم بنده‌اش خوانَد مرا مولا حسین

تا نباشد در دلم عشق کسی الّا حسین

 

دوست دارم روز محشر او بگیرد دست من

دوست دارم روی در جنّت گذارم با حسین

 

وعدۀ بهشت

 

لطف حسین ما را تنها نمی‌گذارد

گر خلق واگذارند، او وا نمی‌گذارد

 

او کشتی نجات و کشتی شکسته ماییم

مولا به کام غرقاب ما را نمی‌گذارد

دوستی حسین

 

گر نیست غیر حال فکاری مرا حسین!

جز با غم تو نیست قراری مرا حسین!

 

عبد تو و گدای تو و نوکر توام

گر جزو شیعیان نشماری مرا حسین!

آب بقا

حیات آب بقا جز غم تو نیست، حسین!

نمیرد آن که دلش با غم تو زیست، حسین!

 

صفای عمر ابد یافت هر که در غم تو

به قدر یک مژه بر هم زدن گریست، حسین!

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×