دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
نوکر هیئت زاد

کاش تا خیمه‌ی سبزت برسد فریادم

«من از آن روز که در بند توام آزادم»

 

عاشقم دست خودم نیست بگو تا چه کنم

دل به یک یوسف گم‌گشته‌ی زیبا دادم

به‌ وقت گلو

 

به بام بر شده‌ام، از سپیدۀ تو بگویم

اذان به وقت گلوی بریدۀ تو بگویم

 

اذان به وقت گلویی که قطعه‌قطعه، غزل شد

غزل‌غزل شده‌ام تا قصیدۀ تو بگویم

عطر بهشت

شناخت هر که تو را جز خدا بجوید؟ نه

به غیر راه تو راهی دگر بپوید؟ نه

 

اسیر عشق تو آزاد‌ی‌اش در این بند است

شکسته از غم تو مومیا بجوید؟ نه

 

اشک جگر‌سوز

دارم شرر به سینه چو نی از نوای تو

ای جان فدای نغمۀ درد‌آشنای تو!

 

هر شب میان اشک جگر‌سوز تا سحر

خواهم وصال کوی تو را از خدای تو

 

 

قطرات عیون

 

ای که به عشقت اسیر، خیل بنی آدمند!

سوختگان غمت، با غم دل خرّمند

 

هر که غمت را خرید، عشرت عالم فروخت

با خبران غمت بی‌خبر از عالمند

قصیدۀ مدح و مرثیه حضرت امام حسین (ع)

 

زهی! روی تو مرآت جمال ایزد منّان

بهشت عدن بی رویت بُوَد بر عاشقان، زندان

 

منوّر گشته  از نور جمالت، عرش سبحانی

هویدا گشته از فیض وجودت، عالم امکان

ظهور حق

   

الا! ای دلبر برده جمالت رونق از گل‌ها!

نهان تا کی بُوَد آن لاله اندر زیر سنبل‌ها؟

 

دل عشّاق خون گردید از هجر رخ ماهت

برافکن برقع از رخسار و بگشا عقده از دل‌ها

مخمّس ولادت حضرت سیّدالشّهدا

     

دوشم اندر خانۀ دل، جلوۀ جانانه آمد

کز یکی جلوه، منوّر صحنۀ آن خانه آمد

 

پرتو افکن شد جمالش، روشنم کاشانه آمد

گرد شمع عارض او مرغ دل، پروانه آمد

 

در تجلّی شد فروغ چهر زیبای محمّد

ولادت حضرت مولی الکونین

        

البشاره! کز جمالش جلوه‏‌ها دارد حسین

در تجلّی عارضی ایزدنما دارد حسین

 

عرش گوید دم به دم: یا لیتنی کنت تراب!

رتبه بنگر، غبطه بین، در عرش جا دارد حسین

ولادت حضرت اباعبداللّه الحسین

   

یگانه کوکبی از آسمان قدر، تابان شد

که انوارش به شرق و غرب عالم، پرتوافشان شد

 

بسیط دهر را امر مشیّت خواست نورانی

ز پشت پردۀ رحمت، عیان، مرآت جانان شد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×