دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
سورۀ انسان

دو چشمت انگبین‌جوشان و لب‌هایت فرات‌آور

چراغت راه‌گستر، کشتی نوحت نجات‌آور

 

قلم باید شوند اشجار در ثبت دمی از تو

برای لیقۀ کتّاب، دریاها دوات‌آور

 

حسین جان دلیل حیاتم تویی

هر آن کس به تو مبتلا می‌شود

 ز دنیا و عقبا جدا می‌شود

 

 و سنگی که باشد بدون بها

به لطف نگاهت طلا می‌شود

 

در مدح حضرت سید الشهدا (ع)

ای که در پیکر خونین شریعت، جانی

جان فدای تو که هم جانی و هم جانانی

 

کشتۀ راه خدا، سید و شاه شهدا

افتخار بشر و تاج سر انسانی

 

 

عشق در هر قدم نوشت حسین

روی صحفه، قلم نوشت حسین پشت هم پشت هم نوشت حسین

 

تا که از کنج خانه راه افتاد اشک چشم ترم نوشت حسین

ضریح تو

 

ای قـد و قامت تـو چون رخ مهسای تو خوش چشم شهلای تو خوش، بوی دل آرای تو خوش زلف جان‌بخش تو خوش، ابروی زیبای تو خوش «ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش دلم از عشوۀ شیرین شکر خای تو خوش»

ساقۀ عرش

 

سرچشمۀ خیر و برکات است حسین

معراج صلات‌ و صلوات است حسین

 

فرمود نبی: نوشته بر ساقۀ عرش

مصباح هدی، فُلک نجات است حسین

توفان بلا

 

حلال جمیع مشکلات است حسین

شویندۀ لوح سیئات است حسین

 

ای شیعه! تو را چه غم ز توفان بلا؟

جایی که سفینه النجاه است حسین

مهریۀ مادر

 

خاک قدمش آب حیات است حسین

مهریۀ مادرش فرات است حسین

 

غرقیم به دریای معاصی اما

شادیم که کشتی نجات است حسین

 

چشمۀ فرات

شاهی که سفینه النجاتش خوانند

مصباح هدای کائناتش خوانند

 

آلوده به خاک ماتم اوست هنوز

آن آب که چشمۀ فراتش خوانند

 

مصباح هدی

مصباح هدی به کائنات است، حسین

فیاض جمیع ممکنات است، حسین

 

کان کرم و بحر عطا و احسان

یعنی که سفینۀ نجات است حسین

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×