دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
تکاپوی بهشت

من می‌روم اما به تکاپوی بهشت

با جان و دلی معطر از بوی بهشت

 

هم کرب و بلا بهشت و هم شهر نجف

یعنی ز بهشت می‌روم سوی بهشت

 

مروۀ عشق

از مروۀ عشق در صفا خواهم رفت

لب تشنه پی آب بقا خواهم رفت

 

با اذن علی که اولین خورشید است

از شهر نجف به کربلا خواهم رفت

 

دلم به رحمت اولاد فاطمه گرم است

نگاه کن چقدر روضه‌ها اثر دارند

برای قافلۀ شب زده، سحر دارند

 

خوشا به حال کسانی که در هوای حسین

همیشه و همه جا دیدگان تر دارند

هیئت و روضه زیارتگه رندان بلاست

هر چه خوبی است تو داری و به آن محتاجم

آنچه داری ز معارف به همان محتاجم

 

تو اباصالحی و من پسر این پدرم

عمل صالحم افزون، که بدان محتاجم

آهن ربای شش گوشه

دلم به خاطر زوّار ساده راه افتاد

برای اینکه شود استفاده راه افتاد

 

رسید با گذر دیگری به مرز خودش

اجازه داده، اجازه نداده راه افتاد

هم‌قدم قافله

دلخونم از این فاصله، خواهم آمد

من هم‌قدم قافله خواهم آمد

 

با یاد سه‌ساله‌ای که جا ماند از راه

با پای پر از آبله خواهم آمد

در دلم شور اربعین افتاد

دههٔ دوم صفر‌ آمد

روی پرچم سیاه چین افتاد

قافله پشت قافله راهی

در دلم شور اربعین افتاد

غمگین‌تر از باد و باران

دلخون تر از ابر و طوفان، غمگین تر از باد و باران

مانده به راه برادر، تنهاترین چشم گریان

 

در موج خون نیمه باز است، چشمی ‌که جانی ندارد

پیراهنی غرق خون را، بر سینه اش می‌فشارد

 

جا نماندم

حالا که دیگر جا نماندم اربعین را

می‌بوسم از جان جای جای این زمین را

 

این خاک که این روزها بوسیده در راه

صحن کف پاهای یاری نازنین را

خاک دیوانگی مجنون‌ها

بغض‌ها دسته دسته می‌لرزند

چمدانی که دست زن مانده

اتوبوسی که بی هوا رفته

چشم‌هایی که بر ترن مانده

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×