دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
تقدیم به ساحت مقدس حضرت اباالفضل العباس (ع)
مشک!

به دندانت کشم از خوش خیالی

ببین مشک من این آشفته حالی

 

اگر چه دست‌هایم از تن افتاد

نمی‌خواهم بیایم دست خالی

شمشاد

از آن سرو علی بنیاد صد حیف

از آن قامت، از آن شمشاد صد حیف

 

دو دستی که عصای پیری‌ام بود

خداوندا ز تن افتاد، صد حیف

آخرین اشاره

نقش بسته بر زمین، قلب ­پاره‌­پاره­‌اش

کاروان خسته و ... آخرین سواره‌­اش

 

نقش بسته بر زمین، دست شرحه شرحه‌­ای

می‌­رسد به مشک‌­ها، آخرین اشاره‌­اش

دریای تشنه

... و رفتی! تشنه‌لب دریا بماند

امام قافله تنها بماند

 

الا دست خدا!  بی ­دست‌هایت

زمین خوردی که حق برپا بماند

 

باب‌الحوائج

ألا ای روح دریاها، ابوالفضل!

تویی باب‌الحوائج «یا ابوالفضل»

 

بدون تو گره‌خورده به کارم

بیاور دست‌هایت را ابوالفضل

مسیح دست‌ها

دل من شد ذبیح دست‌هایت

زدم «دم» از مسیح دست‌هایت

 

بیا تا من دخیل دست خود را

ببندم بر ضریح دست‌هایت

نبودی دست دریا رو نمی‌شد

کسی مثل تو زیبارو نمی‌شد

نبودی دست دریا رو نمی‌شد

 

اگر دستان تو برپا نبودند

تمام آسمان «وارونه» می‌شد

دو تا دست

نثار مقدم مولا، دو تا دست

زمین افتاده از سقّا، دو تا دست

 

چه خواهد آورد در صبح محشر

به روی دست خود زهرا: دو تا دست

بند ششم از ترکیب بند حضرت عباس (ع)

این دشت ندیده‌ست بهارانی از این دست

بر سینۀ خود نم‌نم بارانی از این دست

 

از کوه بپرسید چه آمد به سر ماه

در ساحل امواج خروشانی از این دست

کوتاه سروده
به یاد دست‌های با وفایت

 

فرات از کام خشک­ت شرمناک است

ز داغت آتشی در جان خاک است

 

به یاد دست‌های با وفایت

گریبان دوبیتی چاک چاک است

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×