دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
غزل عاشورایی سعید بیابانکی
تو در میان غزل‌های ما نمی‌گنجی

لبانمان همه خشکند و چشم‌ها چه ترند درون سینۀ من شعرها چه شعله‌ورند نیامد آنکه سبویی عطش بنوشدمان هزار سال گذشته است و چشم‌ها به درند

تصدّق سر زینب دل مرا مشکن

به راه منزل تو بی‌قرار باید شد

پیاده راه فزون شد، سوار باید شد

 

عنان حنجر خود را زدست باید داد

اسیر گریۀ بی‌اختیار باید شد

به مناسبت وفات حضرت معصومه (س)
به یاد صحنۀ گودال کربلا افتاد

برای بار غمت سوگوار باید شد

تمام عمر از این غصه زار باید شد

 

برای خضرشدن در کنارصحن تو با

غلام و نوکر تو همجوار باید شد

 

نوشته‌اند برای زیارت زهرا

به سوی مرقد تو رهسپار باید شد

 

کوتاه سروده
علمدار

 

وقتی پرچم حسین

بر زمین می‌افتاد

یزیدیان بهت‌زده زمزمه می‌کردند:

غیرممکن است

مگر آنکه دست عباس ...

قطع‌شده باشد!

غزل عاشورایی یوسفعلی میرشکاک
خیز و جامه نیلی کن...

خیز و جامه نیلی کن روزگار ماتم شد دور عاشقان آمد، نوبت محرم شد  

نبض جاده بیدار از بوی خون خورشید است کوفه رفتن مسلم گوییا مسلّم شد

اسیر روی تو هر دم محرّمی دارد

هر آن‌ کسی که نهان با تو عالمی دارد

به عمر نوح بیارزد اگر دمی دارد

 

به نامرادی گردون توجّهی نکند

ز گریه هر که بساط فراهمی دارد

سرخی پرچم تو مرا می‌کشد حسین

این روزها غم تو مرا می‌کشد حسین

شب‌های ماتم تو مرا می‌کشد حسین

 

تا آن دمی که منتقم تو نیامده ست

سرخی پرچم تو مرا می‌کشد حسین

 

کوتاه سروده
لب‌های قاری

شده زخم دل من سخت کاری

که از دستم نیامد هیچ کاری

به پیش چشم من در بارش سنگ

چه تکریمی شد از لب های قاری

انت ابن البتول یا عباس

"انا ابن الرسول" پاسخ داد:

"انا ابن علی ولی الله"

"انا ابن البتول" ... پاسخ نیست!

در گلوی تو آه حلقه زده

...

 

انا ابن الرسول ابن بتول

انا ابن الخدیجه الغَرّاء

به کربلا نرسیدن کم از رسیدن نیست

شبی که ریخت خدا در سبوی جانم می

چو تاک رفت به اعماق استخوانم می

 

علی الصّباح قیامت کسی است ساقی من

که می‌دهد به من و جمع دوستانم می

به مناسبت میلاد امام حسن عسکری (ع)
فاطمی دین و حسینی، حسنی، حیدری‌ام

از ازل آب و گلم گفت که من کوثری‌ام

فاطمی دین و حسینی، حسنی، حیدری‌ام

 

همۀ دلخوشی‌ام ای گل زهرا این است

که خوش اقبال از این مرحمت داوری‌ام

کوتاه سروده
آمده گدایت از راه

با دست تهی و کوله باری از آه

این بار هم آمده گدایت از راه

 

از کار دلم گره گشایی فرما

با دست سه سالهٔ اباعبدالله

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×