مشخصات شعر

به مناسبت میلاد امام حسن عسکری (ع)

فاطمی دین و حسینی، حسنی، حیدری‌ام

از ازل آب و گلم گفت که من کوثری‌ام

فاطمی دین و حسینی، حسنی، حیدری‌ام

 

همۀ دلخوشی‌ام ای گل زهرا این است

که خوش اقبال از این مرحمت داوری‌ام

 

سر در قصر بهشتی دلم بنوشتند

که مسلمان مرام حسن عسگری‌ام

 

چه کسی مثل من دل شده دلبر دارد؟

چه کسی مثل تو ای دوست کند دلبری‌ام؟

 

من که مجنونم و آشفته، تورا می‌خوانم

سربازار غمت، یوسف من، مشتری‌ام

 

به همه نسل بنی فاطمه سوگند که من

تا صف حشر بگویم که علی اکبری‌ام

 

آری آری بهخدا کف زدن اینجاست حلال

که حسن داده مرا وعدۀ دیدار و وصال

 

آسمان مهر و تولای تو دارد آقا

عرش درسینه تمنای تو دارد آقا

 

حور و قلمان بهشت‌اند گدای نفست

باغ رضوان سر سودای تو دارد آقا

 

از شعاع افق چشم تو بالاتر چیست؟

ماه سودای قدم‌های تو دارد آقا

 

هل اتا آید وآقایی تو می‌خواند

جبرئیل آیت غرای تو دارد آقا

 

عرصۀ محشر وآغاز شفاعت از توست

عالمی حسرت فردای تو دارد آقا

 

گوشه صحن وسرایت، حرم آل عباست

خاک سرداب گل پای تو دارد آقا

 

زیر پایت نظر افکن که تماشا دارد

دل آواره به خاک قدمت جا دارد

 

وای اگر جلوه کنی!  جلوه نکرده این است

هرچه خون است به پای علمت می‌ریزد

 

بی تو خورشید خریدار ندارد یعنی،

هرچه نور است ز عرش حرمت می‌ریزد

 

عمر نوح ای همۀ روح، تو را لازم نیست

کشتی نوح از این عمر کمت می‌ریزد

 

از دل خسته خداوند نگیرد غم تو

که سرور از دل دریای غمت می‌ریزد

 

دست خالی نرود هیچکس از درگه تو

از تهیدستی سائل درمت می‌ریزد

 

تو ابالمهدی زهرایی و دوم حسنی

مجتبای دگر فاطمه، آقای منی

 

تا که من چون حسن عسگری آقا دارم

ز عیار گل دلبر دل زیبا دارم

 

زندگی زیر لوایش چه صفایی دارد

روزگار خوشی از این قد و بالا دارم

 

با محبت‌تر از این جمله ندارم در دل

که به بالای سرم مثل تو بابا دارم

 

به وجود تو امام حسن عسکری است

که به کنعان دلم یوسف زهرا دارم

 

ای بنازم به مقامت که امانت داری

من امان نامه ز امضای تولا دارم

 

حاجت روی جگر گوشۀ تو ما را کشت

ای بسا دست توسل به تو مولا دارم

 

مادرت منتظر آمدن مهدی توست

صبح میلاد تو هنگامۀ هم عهدی توست

 

سامرا خاک گل ماست، خدا می‌داند

خاک من از گل مولاست، خدا می‌داند

 

نظر از سامره بردار، دلم را بنگر

حرم عسکری اینجاست، خدا می‌داند

 

نه من از کوی تو دورم به همین منزل چند

بعد منزل نه به اینهاست، خدا می‌داند

 

حج تویی، کعبه تویی، در دل من خانۀ توست

طوف کوی تو مهیاست، خدا می‌داند

 

حرم و گنبد و گلدستۀ تو در عرش است

عرش زوار دل ماست، خدا می‌داند

 

طلب و دعوت و همت همگی نزد شماست

ورنه دل قافله پیماست، خدا می‌داند

 

بین ما نیست کمی فاصله یابن الهادی

جز من و گرد همین قافله یابن الهادی

به مناسبت میلاد امام حسن عسکری (ع)

فاطمی دین و حسینی، حسنی، حیدری‌ام

از ازل آب و گلم گفت که من کوثری‌ام

فاطمی دین و حسینی، حسنی، حیدری‌ام

 

همۀ دلخوشی‌ام ای گل زهرا این است

که خوش اقبال از این مرحمت داوری‌ام

 

سر در قصر بهشتی دلم بنوشتند

که مسلمان مرام حسن عسگری‌ام

 

چه کسی مثل من دل شده دلبر دارد؟

چه کسی مثل تو ای دوست کند دلبری‌ام؟

 

من که مجنونم و آشفته، تورا می‌خوانم

سربازار غمت، یوسف من، مشتری‌ام

 

به همه نسل بنی فاطمه سوگند که من

تا صف حشر بگویم که علی اکبری‌ام

 

آری آری بهخدا کف زدن اینجاست حلال

که حسن داده مرا وعدۀ دیدار و وصال

 

آسمان مهر و تولای تو دارد آقا

عرش درسینه تمنای تو دارد آقا

 

حور و قلمان بهشت‌اند گدای نفست

باغ رضوان سر سودای تو دارد آقا

 

از شعاع افق چشم تو بالاتر چیست؟

ماه سودای قدم‌های تو دارد آقا

 

هل اتا آید وآقایی تو می‌خواند

جبرئیل آیت غرای تو دارد آقا

 

عرصۀ محشر وآغاز شفاعت از توست

عالمی حسرت فردای تو دارد آقا

 

گوشه صحن وسرایت، حرم آل عباست

خاک سرداب گل پای تو دارد آقا

 

زیر پایت نظر افکن که تماشا دارد

دل آواره به خاک قدمت جا دارد

 

وای اگر جلوه کنی!  جلوه نکرده این است

هرچه خون است به پای علمت می‌ریزد

 

بی تو خورشید خریدار ندارد یعنی،

هرچه نور است ز عرش حرمت می‌ریزد

 

عمر نوح ای همۀ روح، تو را لازم نیست

کشتی نوح از این عمر کمت می‌ریزد

 

از دل خسته خداوند نگیرد غم تو

که سرور از دل دریای غمت می‌ریزد

 

دست خالی نرود هیچکس از درگه تو

از تهیدستی سائل درمت می‌ریزد

 

تو ابالمهدی زهرایی و دوم حسنی

مجتبای دگر فاطمه، آقای منی

 

تا که من چون حسن عسگری آقا دارم

ز عیار گل دلبر دل زیبا دارم

 

زندگی زیر لوایش چه صفایی دارد

روزگار خوشی از این قد و بالا دارم

 

با محبت‌تر از این جمله ندارم در دل

که به بالای سرم مثل تو بابا دارم

 

به وجود تو امام حسن عسکری است

که به کنعان دلم یوسف زهرا دارم

 

ای بنازم به مقامت که امانت داری

من امان نامه ز امضای تولا دارم

 

حاجت روی جگر گوشۀ تو ما را کشت

ای بسا دست توسل به تو مولا دارم

 

مادرت منتظر آمدن مهدی توست

صبح میلاد تو هنگامۀ هم عهدی توست

 

سامرا خاک گل ماست، خدا می‌داند

خاک من از گل مولاست، خدا می‌داند

 

نظر از سامره بردار، دلم را بنگر

حرم عسکری اینجاست، خدا می‌داند

 

نه من از کوی تو دورم به همین منزل چند

بعد منزل نه به اینهاست، خدا می‌داند

 

حج تویی، کعبه تویی، در دل من خانۀ توست

طوف کوی تو مهیاست، خدا می‌داند

 

حرم و گنبد و گلدستۀ تو در عرش است

عرش زوار دل ماست، خدا می‌داند

 

طلب و دعوت و همت همگی نزد شماست

ورنه دل قافله پیماست، خدا می‌داند

 

بین ما نیست کمی فاصله یابن الهادی

جز من و گرد همین قافله یابن الهادی

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×