دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مانند عاشورا ورق زد داستان را

زهرش اثر کرد و گرفت از تو توان را

طوری که حتی تار دیدی این و آن را

 

وقت زمین افتادنت احساس کردی

در باغ سرسبز تنت رنگ خزان را

چه خوب اگر بدهد کربلا به من...

مرید بال زدم تا مراد گریه کنم

به شوق بام تو تا بامداد گریه کنم

 

و در خیال خودم رفته‌ام امام رضا

نشسته‌ام دم باب الجواد گریه کنم

به یاد کربلا هستم

علاقه‌مند دلداری غریب و با وفا هستم

نماز درد می‌خوانم بر او در اقتدا هستم

 

بود عمری که می‌گریم به یاد دلبری مظلوم

گرفتار غم و درد جواد ابن الرضا هستم

 

زبان حال می‌گوید: مرا در بی کسی کشتند

به وقت مرگ تنهاتر ز بابایم رضا هستم

 

با یاد جدّم از عطش مى‌‏سوزد این دل

رزمندۀ عشقم مرا همسنگرى نیست

مادر نه، فرزندى نه، یار و همسرى نیست

 

جز مرگِ غربت با دل صد پاره از غم

بهر نجات از غصه راه بهترى نیست

 

غربت ببین فریاد من بر آسمان است

اما چه سازم قاتلم را باورى نیست

یاد پهلوی شکسته کمرم را خم کرد

گه ز پا اُفتم و با آه جگر می‌خیزم

گه نشینم وسط حجره و بر می‌خیزم

 

دل من با جگر خون شده عادت کرده

مثل هر روز که با سوز جگر می‌خیزم

ﭘﯽ ﺯﯾـﺎﺭﺕ ﻗﺒـﺮﺵ ﻣـﻠﮏ ﺷـﻮﻧﺪ ﺍﻋـﺰﺍﻡ

ﻫﻼ‌ﻝ ﻣﺎه ﺭﺟﺐ! ﻧـﺎﺯ ﮐﻦ ﺑـﻪ ﻣﺎه ﺗﻤﺎﻡ

ﺯ ﯾﺎﺯﺩه ﻣـﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﻼ‌ﻡ ﺳﻼ‌ﻡ

 

ﺳﻼ‌ﻡ ﺑﺮ ﺗﻮ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﻦ ﺗـﻮ ﻣﯽ‌ﺗـﺎﺑﺪ

ﻓﺮﻭﻍ ﺣﺴﻦ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺟﻤﺎﻝ ﭼﺎﺭ ﺍﻣﺎﻡ

 

ﻭﻻ‌ﺩﺕ ﺩﻭ ﻣﺤـﻤﺪ، ﻭﻻ‌ﺩﺕ ﺩﻭ ﻋـﻠﯽ

ﮐﺪﺍﻡ ﻣﺎه، ﭼﻨﯿﻨﺶ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻘﺎﻡ؟

بشکاف این علوم را آقا

مانده یادت به یاد خاطرها

در دل خاطر مسافرها

 

ته این جاده گر به تو وصل است

خوش به حال تمام عابرها

 

زنده کن مرده را به یک جمله

تا که مستت شوند ساحرها

به شأن و رتبۀ او غبطه می‌خورد مریم

نگاه آسیه‌ها محو درقداست اوست

حیا، ادب شدۀ مکتب نجابت اوست

 

به شأن و رتبۀ او غبطه می‌خورد مریم

دلیل این سخنم جایگاه عصمت اوست

مرا خوانده حق در حریم رجب

وزیده دوباره نسیم رجب

مرا خوانده حق در حریم رجب

 

دلم را هوایی خوبان نمود

خدای رئوف و رحیم رجب

 

خدایا کمک کن که با لطف تو

شوم بهره‌مند از نعیم رجب

وارث بوی بهشت

عطر لبخند خدا پیچید در دنیای من

پنجمین خورشید تا گل کرد در شب‌های من

 

آیه‌ای نازل شد از سمت بلوغ آسمان

روشنی پاشید بر آیینۀ سیمای من

 

فصل وصل آمد، زمین پُر شد ز بوی ناب عشق

جلوه گر شد از مدینه، ماه من، مولای من

ای غریب غروب سامرا

السلام علیک یا مولا

عالمی را غریبی‌ات کشته

ای غریب غروب سامرا

عالمی را غریبی‌ات کشته

این لحظه‌ها رسید دگر کربلای تو

در بارگاه قدس اگر بار می‌دهند

تنها به احترام رخ یار می‌دهند

چون در ازاش خون دل و دار می‌دهند

این بار را به میثم و عمار می‌دهند

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×