دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ترکیب بند عاشورایی علی موسوی گرمارودی
بند سوم: حر

حُر شرم می‌کند که به مولا نظر کند

یا از کنار خیمۀ زینب گذر کند

 

دیروز، ره به چشمۀ خورشید بسته بود

امشب چگونه روی به سوی قمر کند

ترکیب بند عاشورایی علی موسوی گرمارودی
بند دوم: نقش کبریا

 

انگار کربلا، رقمِ خامۀ خداست

یا پرده­‌ای نگاشته از نقش کبریاست

 

یک سوی، نقشِ روشنِ سبز و سپید را

بر آن نگاره بُرد که پیدا و روشناست

ترکیب بند عاشورایی علی موسوی گرمارودی
بند نخست: از گلوی غمگن فرات

می‌گریم از غمی که فزون‌تر ز عالَم است

گر نعره برکشم ز گلوی فلک کم است

 

پندارم آنکه پشت فلک نیز خم می‌شود

زین غم که پشت عاطفه زان تا ابد خم است

 

یک نیزه از فراز حقیقت فراتر است

آن سر که در تلاوتِ آیاتِ محکم است

 

از هر چه بگذرم سخن دوست خوشتر است

تا آبشار زلف تو را شب نوشته‌اند

ما را اسیر خال روی لب نوشته‌اند

 

در اعتکاف گیسوی تو سال‌های سال

مشغول ذکر و سجده و یا رب نوشته‌اند

 

مثل یک مرغ مهاجر

دستمو گرفتی با دستای خالی یادته

بخشیدی من و تو صحنت پر و بالی یادته

 

مثل یک مرغ مهاجر توی آسمون صبح

پریدم کبوترانه با چه حالی یادته

 

چشم‌های تو جنات تحت الانهار

 

اگر به چشم تو لفظ غزال برگردد

به جسم مردۀ شعرم خیال برگردد

 

بدون تو من ازین ماه برنمی‌گردم

اشاره کن به دو ابرو هلال برگردد

 

به مناسبت وفات حضرت معصومه (س)
به یاد صحنۀ گودال کربلا افتاد

برای بار غمت سوگوار باید شد

تمام عمر از این غصه زار باید شد

 

برای خضرشدن در کنارصحن تو با

غلام و نوکر تو همجوار باید شد

 

نوشته‌اند برای زیارت زهرا

به سوی مرقد تو رهسپار باید شد

 

به مناسبت میلاد امام حسن عسکری (ع)
فاطمی دین و حسینی، حسنی، حیدری‌ام

از ازل آب و گلم گفت که من کوثری‌ام

فاطمی دین و حسینی، حسنی، حیدری‌ام

 

همۀ دلخوشی‌ام ای گل زهرا این است

که خوش اقبال از این مرحمت داوری‌ام

بند نخست
ترکیب بند عاشورایی استاد مشفق کاشانی

از موج فتنه چشم جهان غیرت یم است وز تندباد حادثه پشت فلک خم است‏ صبح امید چون شب تاریک مظلم است

«باز این چه شورش است که در خلق عالم است»

«باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است» 

حسنین‌اند روی دوش تو همچون خورشید

آیه آیه همه دم عطر جنان می‌آید وقتی از حُسن تو صحبت به میان می‌آید جبرئیلی که به آیات خدا مانوس است بشنود مدح تو را با هیجان می‌آید

سفرۀ روایات

رسانده‌ام به حضور تو قلب عاشق را

دل رها شده از محنت خلایق را

 

دلی که پر زده تا آستان احسانت

که غرق نور اجابت کنی دقایق را

پای پیاده آمدم

عشقت مرا دوباره از این جاده می‌برد سخت است راه عشق ولی ساده می‌برد   پای پیاده آمدم و شوق وصل تو من را اگر چه از نفس افتاده، می‌برد   دل‌های عاشقان جهان کربلای توست نام تو را هر عاشق آزاده می‌برد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×