دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
نجف و طوس و کربلا حیدر

من همان زائری که می‌دانی

بیقرار از تب پریشانی

 

عابر کوچه‌های دلتنگی

خسته از روزهای حیرانی

 

مردی از خانواده سلمان

عاشقی از تبار ایرانی

نامه‌ام آرزوی کرب و بلاست

حرف جود است و باز مرغ دلم، سمت بام جواد پر دارد

خسته از راه‌های نافرجام، به سوی خانه‌اش گذر دارد

 

می‌رود همره نسیم سحر، تا دمی در برش بیاساید

مثل طفلی یتیم و خسته و زار، که به دل حسرت پدر دارد

ترکیب بند عاشورایی حزین لاهیجی (بند اول)

طوفان خون ز چشم جهان جوش می‌زند بر چرخ نخل ماتمیان دوش می‌زند

یارب شب مصیبت آرام سوز کیست؟ امشب که برق آه، ره هوش می‌زند

ترکیب بند عاشورایی علی موسوی گرمارودی
بند سیزدهم: سالار شهیدان حضرت اباعبدالله (ع)

شوق تو بهر وصل صبوری گداز بود

در اوج با لهیبِ دلت هم­تراز بود

 

یک لحظه تا وصال دگر بیشتر نماند

اما به چشمِ شوقِ تو عمری دراز بود

ترکیب بند عاشورایی علی موسوی گرمارودی
بند دوازدهم: سالار شهیدان حضرت اباعبدالله (ع)

از بادۀ نگه، دل ما را خراب کن

بر تاک مانده­‌ایم تو ما را شراب کن

 

لبریز بادۀ نگه توست خُمِّ دهر

ما را به یک صُراحیِ دیگر خراب کن

ترکیب بند عاشورایی علی موسوی گرمارودی
بند یازدهم: حضرت سیدالساجدین (ع)

آری، به روز واقعه بیمار بوده‌ای

اما ذخیره بهر دل یار بوده‌­ای

 

با امر حق به فاجعه نزدیک مانده­‌ای

دور از نگاه تیره اغیار بوده­‌ای

ترکیب بند عاشورایی علی موسوی گرمارودی
بند دهم: حضرت ابوالفضل (ع)

 

آن چشم­‌ها که شرم در آن ناگزیر بود

تصویری از حماسه درونِ حریر بود

 

در نینوا، درخششِ آن چهر پُر فروغ

چون رویش ستاره، کنارِ کویر بود

 

وان پرتو ملایم و مهتابیِ وقار

در چهره‌­اش چو هاله ماه مُنیر بود

ترکیب بند عاشورایی علی موسوی گرمارودی
بند نهم: عقیلۀ بنی‌هاشم، حضرت زینب (س)

زینب چو کوه، صولت و چون مه جمال داشت

یک بیشه شیر بود که روحِ غزال داشت

 

یک سینۀ نحیف و شکیب هزار داغ؟

غم، از شُکُوهِ غم شکنش انفعال داشت

 

گاهی به آسمان نگه از درد می‌فکند

گویی ز روزگار، هزاران سؤال داشت

ترکیب بند عاشورایی علی موسوی گرمارودی
بند هشتم: حضرت علی اکبر (ع)

گرما در اوج بود و هوا شعله می‌کشید

حتی نفس ز سینه به لب­‌ها نمی‌رسید

 

جوشن به بر چو آتش سوزنده داغ بود

گویی عرق ز گونۀ خورشید می‌چکید

 

ترکیب بند عاشورایی علی موسوی گرمارودی
بند هفتم: حضرت قاسم بن الحسن (ع)

آن چهرِ بر فروخته، ماهِ تمام بود

نو رُسته بود، لیک چو گل سرخ­فام بود

 

همچون بنفشۀ طَبَری تُرد و تازه بود

چون میوه‌های نورسِ ناچیده خام بود

 

قدّش کمی ز قامتِ شمشیر، بیشتر

گویی چو ذوالفقارِ علی در نیام بود

ترکیب بند عاشورایی علی موسوی گرمارودی
بند پنجم: حبیب بن مظاهر

ای عشق از تو پیر و جوان را گریز نیست

ای سربلند با تو کسی سر به زیر نیست

 

چونی که تا به مُلک دلی خانه ساختی

دیگر کسی به جز تو در آن دل امیر نیست

 

گر سوی کس اشاره به جان باختن کنی

فرقی میان عاشق بُرنا و پیر نیست

 

ترکیب بند عاشورایی علی موسوی گرمارودی
بند چهارم: عشق، حماسه، غم

این کاروان که عازم سرمنزل دل است

فارغ ز ره گشودن منزل‌به‌منزل است

 

گم‌گشته‌ای که راه به خورشید بسته بود

اکنون همو ز راهروانِ رهِ دل است

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×