دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
دزدی بوسه

سر تو نقش فلک نقش بیابان بدنت

بازی کیست که پیدا شده در سوختنت

 

نتوان برد به تنگی دهان تو حسد

بس که پر خون شده از طعن حسودان دهنت

با اسب خطبه بر سر آن قوم تاختم

می‌رفتم و گدازه صفت می‌گداختم

تا دیده‌ام یکایکشان را شناختم

 

رد گشتم از صف صدقات و نگاه‌ها

در هر ردیف قافیه‌ها را نباختم

میلاد عشق تا قصّۀ سرخ لبّیک

 

خدا شراب تو را در دهان گل‌ها ریخت، شمیم عشق تو در باغ کهکشان پیچید

فرشتگان همه سرمست کوثرت بودند، که ماه روی گلت را به این جهان بخشید

 

به یمن مقدم سبزت جهان منوّر شد، حریر ظلمت شب‌ها ستاره پرور شد

زمین به هرم نفس‌هایتان معطّر شد، ترانه‌های سحر از لبت تبسّم چید

جبریل رنگ

تمرین لب مکیدن من لب گزیدن است

حسرت مقدمات به جانان رسیدن است

 

هر چند خلق دوخته‌اش را کند پسند

در سلک ما لباس برای دریدن است

شش ماهۀ خورشید

 

ای کودک شش‌ماهۀ گهواره نشینم

نیلوفر دردانۀ فردوس برینم

 

تو ماهی لب‌تشنۀ دریای فراتی

لب باز کن از حنجره‌ات بوسه بچینم

تو زخود بی‌خبری، روی تو دیدن دارد

شیب گودال، به سوی تو دویدن دارد

وه که این بام چه جایی به پریدن دارد

 

دارم آیینه برایت ز حرم می‌­آرم

تو زخود بی‌خبری، روی تو دیدن دارد

ای گنج نوشدارو

خورشید در تنور است، مهتاب در عماری

ای آسمان بی یار، بنشین به سوگواری

 

 از دست عشق رفتند، آب‌آوران بی دست

افسوس برنیامد دستی برای یاران

یک شیشه عطر

خورشید بود و جانب مغرب روانه شد

چون قطره بود و غرق شد و بی کرانه شد

 

آیینه بود و خرد شد و تکّه تکّه شد

تسبیح بود و پاره شد و دانه دانه شد

 

نیست معصوم، گرچه معصوم است

کوفه گردی که خسته و تنهاست

یکی از عارفان خون خداست

 

نیست معصوم، گرچه معصوم است

مثل موج کنارۀ دریاست

 

شعر عاشورایی دکتر محمّدرضا ترکی
دلت را بشکن و نذر ضریح آفتابی کن

ببین در کوچه‌های شهر غوغای محرّم را به روی گونه‌های مردم این باران نم نم را کسی در کوچه‌های آشنایی نوحه می‌خواند صدایش می‌برد از یادها اندوه آدم را  

اوراق ارباً اربا تو

 

دلت الهام بخش آفتاب است

گلت میراث دار بوتراب است

 

حسینى بود ایّام ظهورت

تجلّى‏‌هاى ماه از آفتاب است

 

تورا با زخم‌هایت مى‏‌شناسند

غزل‌هاى تو افزون از حساب ‏است

 

آب با آتش تبانی می‌کند

چشم‌هایت روضه خوانی می‌کند

اشک‌ها را ساربانی می‌کند

 

آن افق‌های نگاه زخمی‌ات

کربلا را دشتبانی می‌کند

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×