دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
کمان آرشی

در هم است ابروش یا تیغ دو دم برداشته

بسکه چشمش وا شده ابروش خم برداشته

 

از عرب چشمان نافذ را به تذهیب مژه

این کمان آرشی را از عجم برداشته

خورشید با قمر

رفت خورشید با قمر برگشت

خنده روی لب پدر برگشت

 

شهر را جور دیگری می‌دید

هر که آن روز از سفر برگشت

درِ شفاعت

میلاد حسین و شادى دل‌ها شد

 امّید دل پیمبران پیدا شد

 

اینک به سویش برو که فردا دیر است

 کز آمدنش در شفاعت وا شد

 

عید آزادى

 

بر آن چه که شد هادى فطرس، صلوات

 خوانیم به دل‌شادى فطرس، صلوات

 

میلاد حسین، عید آزادى اوست

 بر لحظۀ آزادى فطرس، صلوات

دو گل محمّدى

زیبا شده باغ احمدى از گل یاس

 اى ماه نبى! خوش آمدى با گل یاس

 

آمیخته از حسین و عبّاس و على

عطر دو گل محمّدى با گل یاس

 

احیاگر آیین محمّد

میلاد حسین، خون‌بهای دین است

 این عید، حیات شیعه را تضمین است

 

امروز فرشتگان به هم می‌گویند:

 احیاگر آیین محمّد این است

 

سه میلاد

از افق تابید ماه مرحمت

 بر همه شد باز باب مغفرت

 

آمده دریای بخشایش به جوش

 تا در این دریا بشویندت، بکوش

 

خوف و رجاء

دیده در حسرت دیدار شما مانده هنوز

به تمنای نگاهت دل ما مانده هنوز

 

بوسه یک روز به خاک قدمت خواهم زد

لب به امید همان بوسه به پا مانده هنوز

خدا کند که بیاید

اگر که پیچ و خم روزگار بگذارد

اگر که سختی این انتظار بگذارد

 

هنوز هست سری تا که دست‌هایش را

به دست خاک قدم‌های یار بگذرد

پروانه شد

این قصه را بشنو ز من

کز بعد زهرا بوالحسن

 

آن خسرو شیرین سخن

با قلب پر درد و محن

غوغاى نهفته

آمد آن که چون به دنیا آمد

دنیایى به شور و غوغا آمد

 

در جانش نهفته غوغایى بود

تا بر پا کند به دنیا آمد

 

خطّ فرنگی

نو عروس طبع، هر دم، دلربایی می‏‌کند

از حجاب فکر بکر، او خودنمایی می‏‌کند

 

گاه عاشق می‏‌شود، گه پارسایی می‌‏کند

جان خود را بر گل نرگس، فدایی می‏‌کند

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×