دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
راهی شوم تا پشت درهای شکسته

از طشت‌های زرنشان می‌­آیم امشب،

از پای لب‌های کبود خیزرانی

تصمیم دارم دردهایم را بگویم،

تا پای جانم با زبان بی‌زبانی

 

پروانه‌­ای روییده روی پلک‌هایم،

تا آسمان نینوا پر می­‌گشایم

تصویرهای مبهمی یادم می‌آید،

از روزهای تا قیامت جاودانی

من بی حسین فاطمه آبی نمی‌خورم

از شط خبر رسیده که سقا نیامده ماه منیر خیمه ز صحرا نیامده هرگز کسی که تیغ کشد بر تو ای عمو تا این زمان هنوز به دنیا نیامده  

بابا برایم دعا کن

دیگر شکستن ندارد، بال و پر کوچک من

می‌ترسم از هم بپاشد، این پیکر کوچک من

 

آه ای سر روی زانو، ای ماه آشفته گیسو

دیشب خودت روضه خواندی، بر منبر کوچک من

 

طفل، بابا، آب

دختری ماند مثل گل ز حسین

چهره‌اش باغ، باغِ نسرین بود

جایش آغوش و دامن و بر و دوش

بس که شور آفرین و شیرین بود

بابا ببین شبیه زنی سالخورده‌ام

بابا نگاه پر شررم درد می‌کند

قلب حزین و شعله‌ورم درد می‌کند

 

از بس برای دیدن تو گریه کرده‌ام

چشمان خیس و پلک ترم درد می‌کند

فتوا نمی‌دهید؟

این را نسیم گفت، شامی که می‌وزید

طوفان شکست خورد، ای شاخه‌های بید!

 

پیچید در غبار، آورد بی سوار

پیغام خویش را، اسبی که می‌وزید

زبان حال حضرت زینب (س) با آقا اباالفضل العباس (ع)
نادیدنی‌ها

رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی

عباس من! دیدی اما مانند خواهر ندیدی

 

آن صورت مهربان را، محبوب هر دو جهان را

وقتی غریبانه می‌رفت بی یار و یاور ندیدی

پس حسین دگر به ذاتی تو

ای لسانت لسان پیغمبر

وی بیانت بیان پیغمبر

 

ای زمانت شبیه رستاخیز

در دهانت زبان پیغمبر

به مناسبت ولادت حضرت علی اکبر (ع)
تو خونه حیدری دارم

پایین پای پادشاه 

شهزاده‌ای شبیه ماه

نشسته مثل آینه 

همه شدن غرق نگاه

به مناسبت ولادت حضرت عباس (ع)
باب النّجات عالمین مولا اباالفضل

چه خوب شد، الطاف بالا بیشتر شد

باران گرفت و خشکی لب‌هام تر شد

 

دیشب حسین، امشب ابوفاضل و فردا

چه خوب این شب‌ها دل ما در به در شد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×