دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
وا ولدا

ای شده محرم به ولای ولی

فاطمۀ دوم بیت علی

 

اختر تابندۀ برج ادب

شیر زن خیل زنان عرب

 

اشک فشان

چشمۀ خور در فلک چارمین

سوخت ز داغ دل امّ‌البنین

 

آه دل پرده‌نشین حیا

برده دل از عیسی گردون‌نشین

نام مرثیه‌وار

دوباره گفتم: دیگر سفارشت نکنم دوباره گفتم: جان تو و حسین، پسر!

دوباره گفتم و گفتی: «به روی چشم عزیز!» فدای چشمت، چشم تو بی بلا مادر ** مدام بر لب من «ان یکاد» و «چارقل» است که چشم بد ز رخت دور، بهتر از جانم!

تنگی که شکست

چشمان تری پر شده از چشم‌ به‌ راهی

دنبال چهار آینۀ سبز الهی

 

دنبال چهار اختر گمگشته دویده است

هر نیمه شب تار به آن سوی سیاهی

خاتم انگشترت عباس شد

 

السلام ای بانوی والا تبار

فاطمه ام‌البنین، روح وقار

 

کوکب برج ولایت نام توست

یک جهان حجب وحیا درجام توست

خاتم انگشترت عباس بود

 

السلام ای بانوی نیکو سرشت

فاطمه ام‌البنین یاس بهشت

 

نور حق شد از جمالت منجلی

بعد زهرا یار و غمخوار علی

ام‌البنین شدم که تو مادر بخوانی‌ام

عاشق شدم که از همه بهتر بخوانی‌ام

عاشق که مثل یاس، معطر بخوانی‌ام

 

من از قبیله‌های  بزرگم که آمدم

خدمتگذار خاکی این در بخوانی‌ام

 

دارم چقدر چله و دارم چقدر نذر

تا خاک پای حضرت حیدر بخوانی‌ام

مکتب تو مهربانی، اسوۀ تو فاطمه

ای امیرالمؤنین را یار یا امّ‌البنین  

ای سرا پا پاکی و ایثار یا امّ‌البنین

 

مکتب تو مهربانی، اسوۀ تو فاطمه

داری از او همچنان آثار یا امّ‌البنین

محرم مرتضی پس از زهرا

مثل او در زمین نباشد کس

بر علی همنشین نباشد کس

محرم مرتضی پس از زهرا

غیر ام البنین نباشد کس

گوش کن ام بنین با پسرش می‌گوید

ای که از عشق علی پیرو الله شدی

مطمئن باش که بی فاطمه گمراه شدی

 

نوکر شیرخدا باش و ببین شاه شدی

خوش به حال تو اگر عابر این راه شدی

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×