محیط نـور را نـور آفریدند سپاه شور را شور آفریدنـد

به خورشید ولایت، ماه دادند بگو نورعلی‌نـور آفریدنـد

خواندند او را آن چنان و این چنینش

اما خدا خوانده‌ست زین‌العابدینش

دیشب اباالفضل آمد و امشب ابالکوه

از بین زهاد جهان زاهدترینش

تمام پنجره‌ها دیده‌اند خواب تو را

چشیده‌اند شبی طعم آفتاب تو را

تو سرزمین هزاران بهار معتکفی

زمین نمی‌برد از یاد، انقلاب تو را

صدای قل‌قل غیرت میان‌رود رگت

کشانده تا عطش خاک، پیچ‌وتاب تو را

عید است و من شراب زاده عازم به خُمم به عزم باده

می زاده اگر شراب نوشد در دیدن خویشِ خویش کوشد

ماییم مست جام تو یا زین العابدین

خانه خراب نام تو یا زین العابدین

هستیم مرغ بام تو یا زین العابدین

مست علی الدوام تو یا زین العابدین

پر می‌کنیم از می گلوی باده‌ها را

تا مست باشیم انتهای جاده‌ها را

بعد از دو رکعت عشق بازی باز خواندند

در رکعت سوم همان دلداده‌ها را

پیداست صلابت مسلمانی تو

در سجدۀ عشق خیز طولانی تو

کمتر ز سر بریده بر نیزه که نیست

این پینه که بسته است به پیشانی تو

نذر تو کردم دلم را، مولای من ! بار دیگر از کوچه باغ دل من، ای روح آیینه بگذر امروز، روز بهشت است، عطر تو می‌بارد از عرش از عطر ناب حضورت، شد آفرینش معطر  

مستم از جام، مستم از باده

سر خوشی کار دست من داده

نام من عبد ، عبد ثارالله

کنیه‌ام عاشق جنون زاده