دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
احرام اشک

وقتی به سوی دوست، سفر می‌کنیم ما

با نام دوست، زمزمه سر می‌کنیم ما

 

ماه محرّم آمد و ماه عزای او

 ایجاد را به ناله، خبر می‌کنیم ما

 

 

ظلم کوفی

آمد از کوفی به سویش نامه‌ها

کز بیانش عاجز آمد خامه‌ها

 

نامه بنْوشتند بر سلطان دین

کای تو هادی بر تمام مسلمین!

 

دامان افق

 

ای هلال خون! دوباره سر زدی

ای محرّم! بار دیگر آمدی

 

زخم دل با دیدنت، کاری شده

خون به دامان افق، جاری شده

 

موج نام

باز هم پژواک گام کیست این؟

بر علم‌ها، موج نام کیست این؟

 

عقل‌ها، مست جنون کیستند؟

عشق‌ها، گریان خون کیستند؟

 

منشور غم

بارالها! باز چون افتاده ‌حال؟

خود بدان پیشین نمانَد این هلال

 

دل، قرین با درد و ماتم آمده

گوییا ماه محرّم آمده

 

هلال محرّم

 

مرا هلال محرّم، چو داس خونین است

که ماهِ غرقِ به خون گشتنِ شه دین است

 

زمان شادى آل زیاد و مروان است

اوان گریه و اندوه آل یاسین است

چشم ناز

 

تا شد کتاب عشق خدا باز، ای حسین!

نام تو بود حرف سرآغاز، ای حسین!

 

از ذرّه‌های خاک تو خورشید سر زند

در کار کیست این همه اعجاز؟ ای حسین!

بوی علم‌ها

باز هم پژواک گام کیست این؟

بر علم‌ها موج نام کیست این؟

 

عقل‌ها مست جنون کیستند؟

عشق‌ها گریان خون کیستند؟

حوالی پرچم

عطری که از حوالی پرچم وزیده است

ما را به سمت مجلسِ آقا کشیده است

 

از صحن این حسینیه تا صحن کربلا

صد کوچه وا کنید، محرم رسیده است

هلال خمیده

 

هلال ماه عزا از افق دمیده، خمیده

کدام بار غمش بوده تا خمیده دمیده؟

 

به یاد فرق علی ‌اکبر و خمیده قد شه

جبین ماه گرفته، قد هلال خمیده

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×