دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
دیدم پیاده‌های حرم پابرهنه‌اند

روزی سه وعده جای غذا غبطه می‌خورم هرشب به حال اهل بکا غبطه می‌خورم من از دعای مادر خود سینه زن شدم بر مادرم به وقت دعا غبطه می‌خورم

بیچاره من که کرببلا را ندیده‌ام

ﺑﯿﭽﺎﺭه ﻣﻦ ﮐﻪ ﮐﺮﺑﺒﻼ‌ ﺭﺍ ندیده‌ام  ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻨﻮﺯ ﻧﻮﺭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ندیده‌ام

ﺁﻗﺎ ﺣﺮﯾﻢ ﮐﺮﺑﺒﻼ‌ ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﻫﺎﺳﺖ ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺪﻡ ﮐﻪ ﺻﺤﻦ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ندیده‌ام  

این اربعین به لطف خدا کربلایی‌ام

این روزها پر از تب مولا کجایی‌ام

اما هنوز کوفه‌ای از بی وفایی‌ام ای زخمی از دورویی من! دوست دارمت در گیرودار تیرگی و روشنایی‌ام  

با عطر سیب پیرهنت مست می‌شویم

تا خیمۀ تقرّب تو پر کشیده‌ایم

تو نور محض و ما ز تبار سپیده‌ایم

 

آقا اگر «مَصارِعُ عُشّاق» کربلاست

در عاشقی به منزل آخر رسیده‌ایم

 

 

یک بار دگر به کربلا راهم ده

من آمده‌ام، توشه‌ای از آهم ده

سوز نفس و اشک سحرگاهم ده

 

هرچند تمام کرده‌ای نعمت را

یک بار دگر به کربلا راهم ده

به یاد کربلا، شب‌های جمعه

من و شور و نوا شب‌های جمعه

و قلبی مبتلا، شب‌های جمعه

 

قیامت می‌شود در صحن قلبم

به یاد کربلا، شب‌های جمعه

هوای دیدن شش گوشه دارم

نگاهی کن به چشم بی‌قرارم

که بارانی‌تر از ابر بهارم

 

فقط یک آرزو مانده به سینه

هوای دیدن شش‌گوشه دارم

من را ببر به جنت الاحرار کربلا

با نور خود سرشت مرا ناب ناب کن

من را برای نوکری‌ات انتخاب کن

 

هر چند بد حساب شدم، بی وفا شدم

اما مرا ز گریه کنانت حساب کن

 

 

شب جمعه است دلم کرب و بلا می‌خواهد

از خدا آمده ام تا به خدا برگردم

پس چرا از سفر کرب و بلا برگردم؟

 

می‌روم پشت سرم آب نریز ای مادر

وطن مادری آنجاست، چرا برگردم؟

برخاست شعله‌های ستم از همان نشست

وقتی که ماه مهر تو در آسمان نشست تصویر تشنگی به رخ کهکشان نشست  آخر به خضر و چشمۀ آب بقا رسید هر عاشقی به معرکه تا پای جان نشست  

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×