دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
زبان حال حضرت زینب (س) در شام
بانوی کربلا

به شام رفتم و اندوه بیکران دیدم

مظاهر ستم و کفر را عیان دیدم

 

به هر کجا که شدم ظلم بود و استبداد

به هر کجا که شدم جهل بی‌کران دیدم

به مناسبت عید فرارسیدن عید سعید فطر
ولی کرب و بلا مانده هنوز

همه رفتند، گدا باز گدا مانده هنوز

شب عید است و خدا عیدی ما مانده هنوز

 

دهۀ آخر ماه، اول راه سحر است

بعد از این زود نخوابیم، دعا مانده هنوز

به مناسبت فرارسیدن عید سعید فطر
روزیِ او کرب و بلا شد

شب‌های زیارت ز دل خسته دلان رفت

هم ناله شدن با نفس سینه زنان رفت

گریه ز غم قافلۀ اهل جنان رفت

تا اینکه براتی ز تو گیریم زمان رفت

حسرت کرب و بلایت می‌کشد آخر مرا

هر که باشد در دلش حال و هوایت بیشتر

گریه خواهد کرد بین روضه‌هایت بیشتر

 

گرچه عمری سائل لطف و مرامت مانده‌ام

می‌شوم شب‌های جمعه من گدایت بیشتر

به مناسبت شهادت امام علی (ع)
از کرب و بلا گفت و حکایات غریبش

پیچیده شمیم گل پرپر شب آخر

حرف سفر و داغ مکرر، شب آخر

 

اشکی که شده نذر غم فاطمه سی سال

انگار شده چند برابر شب آخر

زبان حال امام علی (ع) در بستر شهادت
به ابالفضل سپردم که کنارت باشد

درد دل‌هام برای تو حسین بسیار است

بسته‌ام بار سفر چشم به راهم یار است

 

خوشی عمر مرا بود به نُه سال فقط

بعدِ زهرا علی از دست فلک بیزار است

کوتاه سروده
آنجا سخن از بی‌کفنی نیست فقط

از چشم تر فاطمه طاقت رفته

تا کرب و بلا خروش غربت رفته

آنجا سخن از بی‌کفنی نیست فقط

پیراهن خورشید به غارت رفته

 

برگ سبزی حضرت غفار دستم می‌دهد

 

سرخوشم از باده‌ای که یار دستم می‌دهد جام اشکی که سحر دلدار دستم می‌دهد

همرهان بار سفربستند ومن جا مانده‌ام گفتم آخر روسیاهی کار دستم می‌دهد

 

 

می‌نویسم لیلی تا که بخوانیم حسین

به کسی کار ندارم که بهشتم لیلی است بت بتخانه و رهبان کنشتم لیلی است

خاک من خاک جنون است و سرشتم لیلی است هرچه در مکتب استاد نوشتم لیلی است

ای کاش با تو راهی کرب و بلا شدن

 

ابر کرم که نم‌نم باران درست کرد

از این کویر خشک، گلستان درست کرد

 

دل را تجلّیات خداوندی سحر

خانه‌خراب زلف پریشان درست کرد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×