دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
حضرت مسلم بن عوسجه و حضرت حبیب بن مظاهر

 

گفتار دل‌کش شه و رفتار دل‌فریب

از کوفه کَند، پاى دل مسلم و حبیب

 

عاشق چو گرم شوق شود، راه عشق را

پوید به پاى جان و نیندیشد از رقیب

 

فروغ چشم و چراغ دل چهار امام

    

هماره تا که خدا را بود ز خلق سپاس 

درود بر خلف پاک مرتضی عبّاس

 

فروغ چشم و چراغ دل چهار امام

امید یوسف زهرا، حسین خیر النّاس

این روزها

غم با نگاه خیس تو معنا گرفته

یک موج از اشک تو را دریا گرفته

 

در فصل غم، فصل خسوف ماه خونین

خورشید هم مثل دلت گویا گرفته!

صفحه به صفحه

به سر نعش تو از زندگیم سیر شدم

ای عصایم بنگر بی‌تو زمین‌گیر شدم

 

کار جنگیدن من بعد تو بی‌فایده است

من که با تو هدف نیزه و شمشیر شدم

خاطر

تیغی که جدا دو دست عباسم کرد

دیدی که چه با خاطرِ حساسم کرد

 

این تیغ، مدینه با غلافی سنگین

نیلوفر پژمرده گل یاسم کرد

 

کمان آرشی

در هم است ابروش یا تیغ دو دم برداشته

بسکه چشمش وا شده ابروش خم برداشته

 

از عرب چشمان نافذ را به تذهیب مژه

این کمان آرشی را از عجم برداشته

غیرت عشق

جمال حق ز سر تا پاست عبّاس

به‌ یکتایی قسم، یکتاست عبّاس

 

اگر چه زاده‌ی اُمّ‌البنین است

ولیکن مادرش زهراست، عبّاس

سرش را بسته بودند

تمام کودکانت خسته بودند

و روی خاک‌ها بنشسته بودند

 

چه خالی بود جای دست عباس

سرش را روی نیزه بسته بودند

مسجد وفا

دل داده‌ام به نغمه‌ی ادرک اخای تو

با من چه کرد شور برادر بیای تو

 

ای مسجد وفا بدنت، روی خاک‌ها

گلدسته است یا که دو تا دست‌های تو

منطق تاریخ

علّت رحلت ارباب کهنسال اینجاست

پیِ گودال مگردید که گودال اینجاست

 

علقمه منطق تاریخ به هم می‌ریزد

روضه‌ی خنجر و گودال از امسال اینجاست

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×