دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
حسرت کرب و بلایت می‌کشد آخر مرا

هر که باشد در دلش حال و هوایت بیشتر

گریه خواهد کرد بین روضه‌هایت بیشتر

 

گرچه عمری سائل لطف و مرامت مانده‌ام

می‌شوم شب‌های جمعه من گدایت بیشتر

شوق پرواز

 

 بده در راه خدا، من به خدا محتاجم

 من به بخشندگی آل عبا محتاجم

 

 از قنوت سحر مادرتان جا ماندم

 پسرحضرت زهرا به دعا محتاجم

 

 

کوتاه سروده
اذن...

اذنِ دخول حرم

تلخ‌ترین حسرت هر شیعه است

دیر رسیدیم به اذنِ جهاد...

شوق زیارت از زبان سید حمیدرضا برقعی
نوبت پرواز شد

یادم آمد شب بی چتر و کلاهی

که به بارانی مرطوب خیابان

زدم آهسته و گفتم

چه هوایی است خدایی

من و آغوش رهایی…

در حریم تو

زیر ایوانت اگر روزی کبوتر می‌شدم آنقدر پر می‌زدم در خون که پرپر می‌شدم آتشم گل کرد و بالم سوخت با پروانه‌ها کاش چون پروانه در آتش شناور می‌شدم  

ساک خود وا نکرده زائر شد

از سر پیچ جاده راه افتاد

با صفا صاف و ساده راه افتاد

پا برهنه پیاده راه افتاد

پدر خانواده راه افتاد

شایستۀ زیارت شش گوشه نیستم

لبریز آه و ندبه و غم گریه می‌کنم

دلتنگم و به یاد حرم گریه می‌کنم

 

شایستۀ زیارت شش گوشه نیستم

این روزها به حال خودم گریه می‌کنم

 

 

زیارت شش گوشه به روایت سید حمیدرضا برقعی
در اتوبوس کاروان

رسیده‌ام به تو اما گریستم تا تو تمام فاصله را جاده را اتوبان را نگاه من همۀ راه تا به تو برسد کشانده است به دنبال خویش باران را  

هر شب به عشق کرببلا گریه می‌کنم

درسجده‌ها به جای دعا گریه می‌کنم

جای تمام نافله‌ها گریه می‌کنم

 

گفتی که "کشتۀ عبراتم" حسین جان

زین پس به جای نام شما گریه می‌کنم!

 

بیچاره من که کرببلا را ندیده‌ام

ﺑﯿﭽﺎﺭه ﻣﻦ ﮐﻪ ﮐﺮﺑﺒﻼ‌ ﺭﺍ ندیده‌ام  ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻨﻮﺯ ﻧﻮﺭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ندیده‌ام

ﺁﻗﺎ ﺣﺮﯾﻢ ﮐﺮﺑﺒﻼ‌ ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﻫﺎﺳﺖ ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺪﻡ ﮐﻪ ﺻﺤﻦ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ندیده‌ام  

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×