دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
امام حسین (ع)

شهی دارم که بر در از ملایک، پاسبان دارد

هزاران عیسی گردون، غلام آستان دارد

 

رخ خورشید و مه پوشانْد انوار رخش، یارب!

جمالش مظهر حق است و نور حق، عیان دارد

 

روضۀ تشت طلا

تمام روضه آن شب بر ملا بود

گمانم کربلا در کربلا بود

 

بمیرم بوسه‌های خیزرانی

فقط یک روضۀ طشت طلا بود

شام یلدای کودکان یتیم

می شود آسمان غریبانه،

یک شبِ تلخ نی لبک بزند؟

بعد آتشفشان به جوش آید،

شعله بر بال شاپرک بزند؟

دیده‌ای روز رنگ شب بشود،

زیرِ پای ِخزان بیفتد نور؟

دیده‌ای خون به جای آب روان،

از دل موج‌ها شَتَک بزند؟  

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×