دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شمس و قمر

شیعه را عمری است دلخوش می‌‌کند، غم را ببین!

یازده ماهند حیرانش، محرم را ببین

 

بارها شمس و قمر را دیده‌ای، اما جدا

داخل یک قاب حالا هر دو با هم را ببین

 

آب از خودش خجل است

از ازل عشق، در دلم بوده

سایۀ بر سرم، علم بوده

خانۀ اولم حرم بوده

 

غم تو در دل ما کربلا به پا کرده

دوباره آمده‌ام، پس کسی صدا کرده

میان این همه مردم مرا سوا کرده

 

دعای خیر کسی پشت سینه‌زن‌ها هست

چقدر فاطمه در حق ما دعا کرده

 

رنگ ماتم

باید به محله رنگ ماتم بزنم

بر سر در خانه، چوب پرچم بزنم

 

ایام غم و سیاه‌پوشان شماست

بگذار سیاهی محرم بزنم

 

پرچمی بر عرش

روز اول با همان خاکی که قنبر ساختند

از من و تو، سمت باب القبله نوکر ساختند

 

پرچمی بر عرش کوبیدند: اینجا روضه است

دستۀ سینه زنی پشت پیمبر ساختند

 

کربلای روضه

می‌خرم برجان خود درد و بلای روضه را

می‌کشم برصورتم دست شفای روضه را

 

پیش تو آخر سیاهی روسپیدم می‌کند 

دوست دارم پرچم بزم عزای روضه را

 

بیا که تا نفسی هست، دم ز او بزنیم

 

چقدر دغدغه داری وصال سر برسد؟

دوباره یار سفر کرده از سفر برسد؟

 

چقدر دغدغه داری که روسفید شوی؟

به حد وسع برای فرج مفید شوی؟

 

لطف تو می‌‌کشد به حرم عاشق تو را

      شاه کرم به حال دل من نگاه کن

      ماه محرم است، مرا رو به راه کن

 

     لطف تو می‌‌کشد به حرم عاشق تو را

      با یک نگاه می‌‌شود این سینه کربلا

 

کوثر

      خیمه زدیم تا بزنیم از تو دم، حسین

      کوثر شدیم از غم تو دور هم، حسین

 

       با ما زبان گرفته تمام حرم،  حسین

      یا ذالجلال و الکرم و النعم، حسین

 

مرغ دل

     من روی سینۀ تو شدم نوکر حسین

     مادر، پدر، پسر به فدای سر حسین

 

     وقت مرور مرثیۀ حاج ناظم است

     مرغ دلم به سوی حریم تو عازم است

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×