دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مسافرت

باید برای خود بصری دست و پا کنم

بر دیدنت ره نظری دست و پا کنم

 

یک ذره بود و آن هم از آن حادثات ریخت

باید برای خود جگری دست و پا کنم

گل نیلوفر

 

آهسته می‌سوزد در آتش بال‌هایم، بابا ببین گنجشک بی‌بال و پرت را

آن دست‌های بی مروّت می‌کشاند، بر خارها با تازیانه دخترت را

 

بابا ببین! این گرگ‌های وحشی شام، امشب برهنه‌پایمان زنجیر کردند

در کوچه‌ها با شور و دف ما را دواندند، دیدی صبوری‌های یاس پرپرت را

به استقبال پروانه

بار دیگر دل من هوایی­ست

چون کبوتر به فکر رهایی­ست

اوج فریاد در بی صدایی­ست

«گرچه نی شروه خوان جدایی­ست

شور و حال دلم نی نوایی­ست»

روسری

کم آمده است مرغ دلم آب و دانه‌اش

خال لبت کجاست که گیرم نشانه‌اش

 

دستت نرفت در کمرم آن قدر که شمر

پیچید دور گردن من تازیانه‌اش

عروس

لب آن‌چنان بده که چو کس را خبر شود

جان بر سر حسادتش از تن به در شود

 

جا داشت بایزید شود از دمت یزید

یا خیزران ز شهد لبت نی شکر شود

کوتاه سروده
چه از خورشید می‌فهمد مگر شام؟

نه فریاد و نه شیون حرف می‌زد

شبیه روز، روشن حرف می‌زد

 

چه از خورشید می‌فهمد مگر شام؟

نگاهت با دل من حرف می‌زد

پر باز کن به دولت ایمان کربلا

تا ریخت خون مرد به دامان کربلا سجاده شد زمین و بیابان کربلا بر مسلمین طلیعۀ نو باز شد ز حق در رهگذار تشنۀ میدان کربلا  

یک بهشت آزادگی را ساده با جوهر کشیدم

بوم نقاشی به دستم بود و طرح پَر کشیدم با قلم موی خیالم، نقش در دفتر کشیدم 

دیدم اما این قلم مو رنگی از جوهر ندارد منّت از مژگان و ناز از دیدگان تَرکشیدم

دختر فاطمه و ابن زیاد؟

کاروان تا به در شهر رسید                                                  لحظه‌ها تلخ‌تر از زهر رسید

 

کوفیان هلهله برپا کردند                                                                  خون دل عترت زهرا کردند

سرخی کرب و بلا از لاله‌های پرپر است

کربلا قربانگه گل‌های سرخ بی سر است

تاج عشق است و حقیقت پیشگان را افسراست

واژۀ  پیروزی  و  آزادگی  را در بر است

سرخی کرب و بلا از لاله‌های پرپر است

شرح خون سیاوش سرودن

یک دم ای شور بختان بمیرید

سبز و سرخ درختان ببینید

 

این خیابان غرق سپیدار

این همه سرخ سبزینه افکار!

سرود جاری عزت به موج موج فرات

سلام رسم هدایت، سلام  راه نجات طنین آیۀ غیرت، سلام آب حیات  دوباره از تو سرودن، تب ِ قلم و دوات  و من سه نقطۀ اشکم چکیده از کلمات   

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×