دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مصیبت نامه‌

ای سربلندی پیمبرها سر تو

تابیده مثل ماه بر دنیا، سر تو

 

رفتم تمام شهرها را با سر تو

دیدی رسیدم آخرش بالا سر تو

 

لباس مشکی من یادگاری زهراست

اگرچه گریه نمودم دو ماه با غمتان

مرا ببخش نمردم پس از محرمتان

 

لباس مشکی من یادگاری زهراست

چگونه دل کنم از آن؟ چگونه از غمتان؟

 

خانۀ عشق

بعد از دو ماه، خانه خرابم نکن حسین

بد بوده‌ام ولی تو عتابم نکن حسین

 

حالا که پا به خانۀ عشقت گذاشتم

ما بین عاشقان، تو خرابم نکن حسین

 

رضای حضرت حق هست در رضای حسین

قرار سوته‌دلان است کربلای حسین

فضای کوچۀ دل پر شد از هوای حسین

 

حسین منی طاها به روشنی فهماند

رضای حضرت حق هست در رضای حسین

 

خدا کند برسم کربلا، شب جمعه

هوا هوای حسینیه‌ها، شب جمعه

رسیده این دل من تا خدا، شب جمعه

 

شب زیارت مخصوص سیدالشهدا

شب زیارت ارباب ما، شب جمعه

 

شور و شیرین

به یاد آن لب شیرین که مصطفی بوسید

ز پا درآورد آخر سرشک شور مرا

 

حاصل عمر

یک مصرع است حاصل عمری که داشتم:

یار آمد و گرفت و به بندم کشید و برد

حج وداع

با پای پیاده از سفر آمد و رفت از «حج وداع» مختصر آمد و رفت

 

او بر سر جسم شهدا تا دم ظهر هفتاد و دو بار چون پدر آمد و رفت

 

جنون مستند

داغی چه عظیم، کرد در سینه جلوس

شد روضه و با ضجه نفس شد محبوس

 

پرسید کسی: جنونتان مستند است؟

گفتیم: لهوف سید بن طاووس!

 

فاخلع نعلیک

من کشته و مردۀ تو، القلب لیدک

ای صاحب اختیار جانم، لبیک!

 

موسی گذرش به صحنت افتاد و شنید

این وادی کربلاست، فاحلع نعلیک

 

باران اَلرَّحمان

خدایا عمر من پایان گرفته؟ و یا باران اَلرَّحمان گرفته

مگر این دشت اِحیا دارد امشب؟ که هر نیزه به‌ سر قرآن گرفته

شاکلید

دنیای بی حسین اگر آخر غم است دنیای با حسین به آخر نمی‌رسد

 

این شاکلید قصۀ صحرای کربلاست سر می‌دهد حسین، ولی سر نمی‌رسد

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×