دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
غروب فرشچیان

با اشک‌هاش دفتر خود را نمور کرد ذهنش ز روضه‌های مجسم عبور کرد

در خود تمام مرثیه‌ها را مرور کرد شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد

فراتی هست اینجا پیش رو، اما نبود ای کاش

یقین تکلیف طفلان، با عطش اینگونه روشن بود

فراتی هست اینجا پیش رو، اما نبود ای کاش!

 

چه می‌شد که نبود اصغر در این لشگر، اگر هم بود

سفیدیِ گلویش این قدر زیبا نبود ای کاش!

با احتیاط لالۀ ما را پیاده کن

با احتیاط لالۀ ما را پیاده کن

عباس جان، سه سالۀ ما را پیاده کن

 

با احتیاط بار حرم را زمین گذار

زانو بزن وقار حرم را زمین گذار

 

 

شعر ناصرالدین شاه قاجار دربارۀ امام حسین (ع)

خرم دلی که منبع انهار کوثر است

کوثر کجا ز دیدۀ  پر اشک بهتر است

 

نام حسین و کرببلا هر دو دلرباست

نام علی اکبر از آن دلرباتر است

آبروی نخل (به مناسبت شهادت جناب میثم تمار)

ای آبروی نخل، به دست زبان تو

حرفی بزن که وسعت تاریخ، جان تو

 

خرمای عشق از شجر آل مصطفی

چیدی و عالمی‌ست گرفتار خوان تو

ظهر روز دهم

شور محشر بود

نوبت یک یار دیگر بود

باز میدان از خودش پرسید:

«نوبت جولان اسب کیست؟»

دشت، ساکت بود

از میان آسمان خیمه‌های دوست

ناگهان رعد گران برخاست

این صدای اوست!

چشمان تر

در بین گودال آمدم، از بس لگد خوردم

هرچه سرت آمد سر بال و پرم آمد

 

همسایه‌ها هم سایۀ من را نمی‌دیدند

آخر برادر چه بلایی بر سرم آمد

به مناسبت روز حافظ
خیمۀ ماتم

چه دشوار است پیمودن، به هجران تو، منزل‌ها

به یادت آنچنان گریم، که ماند ناقه در گل‌ها

 

ز خون دل کنم رنگین، به راه عشق، محمل‌ها

ز داغت ای گل عطشان! شرار افتاده در دل‌ها

 

"الا یا ایها الساقی! أدر کأسا و ناولها

که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل‌ها"

کوتاه سروده
سجادۀ آفتاب

افتاد در آغوش زمین سرو تنت

پیچید میان دشت عطر بدنت

روزی که در جام شفق مل کرد خورشید

روزی که در جام شفق مل کرد خورشید  بر خشک چوب نیزه‌ها گل کرد خورشید

 

شید و شفق را چون صدف در آب دیدم  خورشید را بر نیزه گویی خواب دیدم

 

خورشید را بر نیزه؟ آری اینچنین است  خورشید را بر نیزه دیدن سهمگین است

یا کریم بهشت

از ابتدا گِل من را خدا مطهر کرد

و بعد عشق تو را در دلم مقدر کرد

 

به نور ناب نگاه چهارده خورشید

وجود و فطرت و ذات مرا منوّر کرد

 

زلال ناب ولایت به جان من نوشاند

سپس تمام دلم را به نام حیدر کرد

آب بابا (به مناسبت روز جهانی کودک)

 

یا رب! این نوگل خندان که سپردی به منش

وای اگر خار بروید به کنار چمنش

 

طفلم امروز زبانش به سخن وا شده است

مثل هر کودک دیگر «آب بابا» سخنش

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×