دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
به مناسبت ولادت امام زمان (ع)
آینه بر چهرۀ عباس آب آور تویی

دفترم واژه به واژه چشمه‌ای از نور شد

تا که نامت در میان قلب آن منظور شد

 

نامتان آمد دل غمدیده‌ام مسرور شد

بزم شادیمان به امید وصالت جور شد

 

مرتضی و مصطفی از روی پاکت منجلی

ذکر دل امشب به عشقت یا محمد یا علی

به مناسبت ولادت امام زمان (عج)
بیا دوباره برای حسین گریه کنیم

فرشته سوی زمین با شتاب آمده است

که باز هم قلمم را خطاب آمده است

 

خطاب آمده در چشم چشمۀ شعبان

دوباره ماهی مضمون ناب آمده است

به مناسبت ولادت امام زمان (عج)
می‌رسی ولی تشنه مثل روز عاشورا

مثل یک سحر امشب سامرا چه غوغا شد

بین خانۀ نرگس آفتاب پیدا شد

 

تا که پلک زد چشمش گل به شوق او وا شد

یک نفس کشید و بعد، دم به دم مسیحا شد

به مناسبت نیمۀ شعبان
سر می‌نهم به خاک کف پای انتظار

امشب بهانه‌ها همگی جور می‌شود

حتی شراب کاسه‌ای از نور می‌شود

 

وقتی نگاه یار قدم رنجه می‌کند

چشم تمام صاعقه‌ها کور می‌شود

به مناسبت ولادت امام زمان (عج)
من منتقم خون سالار شهیدانم

امشب دل بیدارم دارد سحری دیگر

وز زمزمه‌ام بر دل ماند اثری دیگر

 

در سامره می‌بینم قرص قمری دیگر

وز بیت ولا بر لب دارم خبری دیگر

به مناسبت نیمۀ شعبان
صوت جدت بر سر نی از لب خونبار تا کی؟

آفرینش از گل نرگس گلستان است امشب

آسمان دریا ولی دریای غفران است امشب

 

سامره سرسبزتر از باغ رضوان است امشب

گام گامش بوسه گاه حور و غلمان است امشب

به مناسبت نیمۀ شعبان
قدرت بازوی عباس است در بازوی او

آسمان امشب زمین را بوسه باران می‌کند

فرش دارد عرش را در خاک مهمان می‌کند

 

باز هم دارد ملک سجده به انسان می‌کند

سفره‌ها را دست حق دارد پر از نان می‌کند

با احترام تمام به دوست و برادرم قادر دلاور نژاد
تصویر تو

در خواب‌های بی سر و سامانمان بمان ای آخرین ستارۀ اندوه ِ آسمان در کنج خلوت شب تشویش رخنه کن با ما سرود ِمی‌‌رسم از راه را بخوان تصویر تو بزرگترین باور من است مردی همیشه داشته لبخند بر لبان

 

به مناسبت نیمۀ شعبان
جلوۀ این پنج تن شد جلوه‌گر در عالمین

باز در دستان من شور قلم اعجاز کرد

زخم هجران از زبان واژه‌ها سر باز کرد

 

داغ آن یار سفر کرده همان یوسف‌ترین

در ردیف غم نوای قلب ما را ساز کرد

پیش پایت سر خوبان دو عالم به سجود

ای که از طلعت تو شمس و قمر آشفته

شب پریشان شده، دامان سحر آشفته

 

جوهر از وسعت اوصافِ تو لب خشکیده

و به توصیف تو ارکان هنر آشفته

 

رحمه الواسعه‌ای، عرش خدا مسند توست

به کران تو بلندای نظر آشفته

ای مبتدا بهِ همۀ خیرها حسین!

کشتی شکست خوردۀ موج فرات‌ها!

ارکان آسمان به تو دارد ثبات‌ها

 

ای مبتدا بهِ همۀ خیرها حسین!

ای منتهی الیهِ تمام نجات‌ها

گاه چون مهر نبوت به سر شانۀ اوست

 

این حسینی است که حق دلبر جانانۀ اوست

بحر عصمت صدف گوهر یکدانۀ اوست

 

این همان شمع شبستان ولایت که زعشق

شمع ایوان فلک سوخته پروانۀ اوست

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×