دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
محبوب

خیره مانده­ ست نگاه تر یعقوب به تو

داده قرآن لقبِ یوسف محجوب به تو

 

گرچه آیینۀ فریاد محمد شده­‌ای

ولی انگار رسیده دل ایوب به تو

 

اقتباس

از آسمان آورده باد عطر لباسش را

فریادهای سینه‌­سوز ناشناسش را

 

شرمم می‌­آید تا بگویم با چه بی‌­شرمی

بر ریشه‌­های تشنه می‌­زد خشم داسش را

سفیر صلوات

لب­‌های عطشناک تو آغاز حیات­ است

دین­ست ... یقین­ست ... عروج­ست ... صلات­ است

 

با نبض تو باید بتپد قلب جهانی

نبضی که نمایانگر محیا و ممات­ است

نامۀ خطی

سپرده دست عاشقان خدا پیالۀ تو را

شراب آسمانی هزار سالۀ تو را

 

به رنگ خون خود حنا به گیسویت گذاشته

کشیده دور ماه تا همیشه هالۀ تو را

سال، سال خنجر است

می‌رود به محفل امیرها، پا به پای غربت اسیرها

می­‌رود به طبل کوبِ کوفه و ... بزم کل کشیدن نفیرها

 

می‌­رسد به دیرها و دارها، می­‌رسد به مجلس قمارها

کینه‌­ها نشسته­‌اند سر به سر، با سری مقابل سریرها

سِرّ سَرِ بریده

چه بر نیزه

چه در طشت خونین ...

 

سر به مُهر

حسین من! فدای چشمِ مستت

فدای آن نگاهِ هُو پَرستَت

 

تو رازِ سر به مُهر کائناتی

خدا را معنیِ صوم و صلاتی

بی‌نهایت نگاه

به خون تصویر شد طرح شهادت

ادامه دارد این شرحِ شهادت

 

شهادت تا اَبد پروانۀ توست

که عقل عاشقان دیوانه توست

آب ناب

حسین ای نازنین! تو آبِ نابی

عطشْ کامان عالم را جوابی

 

تو روح آب و بی‌تو آب؛ مرداب

لبت را قرن‌ها آب است؛ بی‌تاب

خورشید خدا

غبار قرون می‌نشیند

بر صداها و حنجره‌ها

سراسر روشنایی

خوشا من! هر چه بودم، هر چه هستم

به ذکرِ یا حسین، ای دوست!  هستم

 

چه مستی؟ آی این مستی غریب است

جز این مستی، همه هستی فریب است

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×