دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
دارالشفا

 

روی دلم باز سوی کربلاست رغبت بیمار به دارالشفاست گرد ره بادیۀ کربلا مخبر مظلومی آل عباست

ترکیب بند عاشورایی فیض کاشانی (بند اول)

 

دگر شد وقت آن ماتم که جای قدسیان گرید

دگر شد وقت آن ماتم که هرکس در جهان گرید

 

دگر شد وقت آن ماتم که شور از بحر برخیزد

دگر شد وقت آن ماتم که صحرا بی‌امان گرید

شعر عاشورایی زلالی خوانساری

خورشید دست بر سر و دستار می‌زند

خود را چو ذرّه بر در و دیوار می‌زند

 

خمیازه تازه ساز لب زخم جان ماست

هر عطسه‌ای که خنجر خون خوار می‌زند

 

صباح عشور

روز قیامت است صباح عشور تو

ای تا صباح روز قیامت ظهور تو

 

ای روشنایی شجر وادی نجف

هر ریگ کربلا شده طوری ز نور تو

 

راه راست

قول حسینی شنو راه مخالف مرو

راست برو تا حجاز خصم عراقی مشو

حُسن

حسن حسن است که با حسین است

گر خود حسن است و یا حسین است

مذهب حسینی

هر دل که به ذوق سرمدی خواهد بود

در دایرهٔ محمدی خواهد بود

 

آن یار که مذهب حسینی دارد

او طالب سرّ احمدی خواهد بود

مدح امام علی (ع)

هر که ز اهل عباست تابع آل عباست

منکر آل رسول دشمن دین خداست

 

دوستی خاندان درد دلم را دواست

جان علی ولی در حرم کبریاست

 

کربلا را به عاشقان بخشی

می عشقش به شیر مردان ده

دُرد دردش به دردمندان ده

 

ساقیا دست ما و دامن تو

ساغر می به دست یاران ده

کربلا را دوست دار

گر خدا را دوست داری مصطفی را دوست دار

ور محب مصطفائی، مرتضی را دوست دار

 

از سر صدق و صفا گر خرقه‌ای پوشیده‌ای

نسبت خرقه بدان، آل عبا را دوست دار

 

ولای مرتضی (ع)

دم به دم دم از ولای مرتضی باید زدن

دست دل در دامن آل عبا باید زدن

 

نقش حُب خاندان بر لوح جان باید نگاشت

مُهر مِهر حیدری بر دل چو ما باید زدن

 

دم مزن با هر که او بیگانه باشد از علی

گر نفس خواهی زدن با آشنا باید زدن

 

ترکیب بند فتحعلی شاه قاجار (بند دهم)

یارب همیشه دیدۀ خورشید تار باد                        

تا روز حشر سینۀ گردون فکار باد

 

داد از زمین و چرخ که بیداد کرده‌اند                     

این بی‌مراد باشد و آن برقرار باد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×