دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
سینۀ سوزان

 

من کیستم؟ رسول خدا را سلاله‌‌ام

وندر حریم زاده‌ی زهرا، غزاله‌ام

 

نامم رقیّه، دختر سلطان کربلا

باب الحوائجم، به خدا! گر سه ساله‌ام

طریق وفا

 

ای جان باب! از چه نگیری به بر مرا؟

افکنده‌ای چو اشک، چرا از نظر مرا؟

 

ای مهربان پدر! ز چه نامهربان شدی؟

مهر تو بیش‌تر بُد از این پیش‌تر مرا

گلبرگ

 

گلبرگِ ز تیر، چیده را می‌آورد

 قنداق به خون تپیده را می‌آورد

 

سردار شهید کربلا از میدان

 سرباز گلو دریده را می‌آورد

 

نرگس شهلا

 

گل ناز است و فسرده است خدایا! پسرم

 بسته از سوز عطش، نرگس شهلا پسرم

 

بوسه زد تیر جفا زودتر از من بر او

 خصم نگذاشت که تودیع کنم با پسرم

قرآن نفیس

 

یک تحفه‌ی ناب ازلى داشت حسین

 قرآن نفیس بغلى داشت حسین

 

آن شب که به تسبیح خدا بود مدام

 با خوى محمّدى، على داشت حسین

سیراب

اصغر که عطش خسته و بی‌تابش کرد

 لالایى عشقِ دوست در خوابش کرد

 

سیراب شد آن کودک بى‌شیر ولى

 از حرمله پرس با چه سیرابش کرد

 

مهر حسین

 

با مهر حسین و عترت اطهر او

 جوییم توسّل به على اصغر او

 

چون نخل، بلند و دست ما کوتاه است

 گیریم ثمر ز شاخ کوچک‌تر او

جرعۀ آب

نظر لطف تو ما را به دو دنیا کافى است

 تشنه را جرعه‌ی آب از همه دریا کافى است

 

اى على‌اصغر مظلوم حسین بن على!

 این تولّا و توسّل به تو ما را کافى است

 

قامت گلپوش

تا دید فلک، قامت گل‌پوش تو را

 سرچشمه‌ی خون کرد لب نوش تو را

 

در روز نبرد، چشم در چشم تو بود

 تیرى که درید گوش تا گوش تو را

 

 

بلبل عشق

بر نوک سنان سری بُوَد بلبل عشق

گردیده پریشان ز غمش سنبل عشق

 

سرنیزه بزرگ است و سر او کوچک

یا رب! که نیفتد به زمین این گل عشق

 

 

وضوی عشق

این جا که به نرخ جان بُوَد قیمت آب

بُرده است عطش از نظرم لذّت آب

 

تا تازه کنی وضوی عشق از خونم

تیر از گلویم بکش، مکش منّت آب

 

خنده

اى ماه که بر خون خدا دل‌بندى!

 در کرببلا تو عشق را پیوندى

 

امشب به رخت اگر که خندید حسین

 فردا تو در آغوش پدر می‌خندى

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×