دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
اما...

تو را غرق محن کردند، اما...

 غریبت در وطن کردند، اما...

 

 غریبانه تو جان دادی، ولیکن

 تو را غسل و کفن کردند، اما...

 

به علم غیب، شکافندۀ علومم من

منم که دل به غم و درد آشنا دارم

به دیده جام می ‌‌ناب نینوا دارم

 

به سینه وسعت صحرای کربلا دارم

همیشه در همه جا روضۀ منا دارم

 

چشمۀ غم دنیا

سینه‌ام چون تلاطم دریا

چشم من چشمۀ غم دنیا

 

داده‌ام این دل اسیرم را

دست بال و پر کبوترها

 

معصوم هفتم

ای پنجمین امام که معصوم هفتمی

از ما تو را ز دور «سلامٌ علیکمی»

 

بر درد جهل خلق، ز عالم طبیب‌تر

نامت غریب و قبر، ز نامت غریب‌تر

 

آتش اشک‌

ای خیمۀ عشق از تو بر پا مانده

ای از تو دهان علم هم وا مانده

 

از آتش اشک‌هایتان معلوم است

در کرب و بلا کودکی‌ات جا مانده

 

مسافر چهار ساله

چهار ساله است و مثل کاروانیان مسافر است

چهارساله است و شاهد غمین‌ترین مناظر است

 

بنا به کربلا رسیدن است، کربلا رسیدنی است

بنا به داغ دیدن است، دیده و شکسته خاطر است

 

راوی زخم‌‌های دیرین

کودکی باغی از ریاحین است

آسمانش ستاره‌ آذین است

 

کودکی فصل خوب خاطره‌هاست

و پر از روز‌های شیرین است

 

تو کشتۀ مصائب کرببلا شدی

نقل چهار سالگی‌ات، نقل کربلاست

این جمله خود به خود به خدا ختم روضه‌هاست

 

ای که امام پنجم مظلوم شیعه‌ای

ذکر توسل به تو، مشکل گشای ماست

 

زمان پر زدن

چقدر نالۀ بی جان و بی صدا داری

به زیر لب تو فقط ذکر ربنا داری

 

گمان کنم که رسیده زمان پر زدنت

که زهر کینه اثر کرده و نوا داری

 

تو یادگار داغ‌‌های کربلایی

ای آنکه قبرت بی چراغ و سایبان است

روضه نمی‌خواهی؟ مزارت روضه‌خوان است

 

گلدسته‌ات سنگی است، روی تربت تو

گنبد نداری، گنبد تو آسمان است

 

سلام بر بدن بی سری که عریان شد

هجوم موج بلا را به چشم خود دیدم

غروب کرببلا را به چشم خود دیدم

 

به سر زنان پی عمه به روی تل رفتم

ذبیح دشت منا را به چشم خود دیدم

 

چلچراغی ز گریه

امشب از آسمان چشمانت

دسته‌دسته ستاره‌ می‌‌چینم

در غزل‌گریۀ زلالت، آه

سرخی چارپاره می‌‌بینم

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×