دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
عید

معنی برو به کرببلا عید کن که حق

روزی هزار بار در آن عید می‌‌کند

 

ما را نوشته‌اند شکار کمند یار

تا نغمۀ حسین نوایش به ما رسید

دادی زدیم و فضل خدایش به ما رسید

 

ما را نوشته‌اند شکار کمند یار

شکرخدا که زلف ر‌هایش به ما رسید

 

روضه‌های ناب

بنا شدیم که باشیم ما خراب حسین

به فکر برده مرا روضه‌های ناب حسین

به لحظه‌‌های پر از بهت و التهاب حسین

به ناله‌‌های رباب و دل کباب حسین

 

بگید: عمو ابالفضل مشکا رو پر کن از آب

دلواپس منی و حواس من به تو نیست

فریادرس منی و حواس من به تو نیست

 

دست منو فشردی، سنگ جفام و خوردی

نذاشتی ول بگردم، منو توو راه آوردی

 

نشناختم تو را

من را همیشه خواندی و نشناختم تو را

از غصه‌ها رهاندی و نشناختم تو را

 

این بندۀ اسیر معاصی و نفس را

از درگهت نراندی و نشناختم تو را

 

سر زندگی‌ام لحظۀ دیدار حسین است

تا حاجت من دیدن رخسار حسین است

سر زندگی‌ام لحظۀ دیدار حسین است

 

شالودۀ عالم اگر از غصه و رنج است

غم نیست دلی را که گرفتار حسین است

 

منای کربلا

ای منای معرفت دل‌‌هایتان

روی جانان شمع محفل‌‌هایتان

 

در هوالهو خویش را فانی کنید

عید قربان است قربانی کنید

 

کدام روز بود همچو روز عاشورا؟

طلوع عید بزرگ و مبارک اضحی

فروغ وحدت و توحید داده بر دل‌ها

 

ز خاک پاک منی سرکشد به دامن عرش

نوای زمزمۀ گرم عاشقان خدا

 

تو هزاران خضر را آب بقایی یا حسین

عید قربان است ‌ای یاران، گل افشانی کنید

در منای دل وقوف از حج روحانی کنید

 

تا نیفتاده است جان در پنجۀ گرگ هوا

گوسفند نفس را گیرید و قربانی کنید

 

مروۀ او قتلگاه او، صفا طشت طلاست

عید قربان است یا عید عنایات خداست؟

عید عشق و عید ایثار و مناجات و دعاست

 

ذات حق با میهمانانش گرفته جشن عید

مرکز این جشن نورانی بیابان مناست

 

مرهم فراق

آخر بگو چه چاره کنم با غم فراق؟

آهی ز حسرت است فقط همدم فراق

 

با گریه کردن این دلم آرام می‌‌شود

یعنی که اشک بود فقط مرهم فراق

 

تو را به حق دو دست قلم، حلالم کن

زیاد خون به دلت کرده‌ام، حلالم کن

تو خوب بود‌ه‌ای و من بدم، حلالم کن

 

چقدر قدر تو مخفی است بین ما مردم

در آسمان و زمین محترم، حلالم کن

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×