دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
غریب‌تر

شبی که دیدۀ خود، پُر‌ ستاره می‌کردم

برای غربت دل، فکر چاره می‌کردم

 

به دانه‌های چو تسبیحِ اشک در دستم

برای آمدنت، استخاره می‌کردم

 

روزی کربلا

می‌شود سوخت و خاکستری آورد به‌ دست

باید اینگونه شد و دلبری آورد به دست

 

یک شبی مرحمت گوشۀ چشمی باید

تا که بتوان سحر بهتری آورد به دست

نوبت ما

بوی ظهور می‌رسد از کوچه‌های ما نزدیکتر شده به اجابت دعا‌ی ما

دیگر دو بال آرزویمان شکسته است از انتظار پر شده حال و هوای ما

زخم

دل پر از زخم، نفس زخم، رگ حنجر زخم

گوشه‌ای درته گودال، لب حنجر زخم

 

آسمان پر شده از سر، سر بر نیزه شده

پیکری روی زمین بی سر و، سرتاسر زخم

به مناسبت وفات حضرت خدیجه (س)
جبریل با گریه گریز کربلا زد

ایثار تا حدِّ گذشت از خویشتن بود

 دریاتر از دریا دل یک شیرزن بود

 

گر چه نبی از مکه بیرون شد غمی نیست  

هر جا خدیجه بود، بهتر از وطن بود

مدح حضرت علی اکبر (ع)
این کرم‌خانه بعید است از گدا خالی شود

 در محبت گاه بیماری ز درمان بهتر است

یار وقتی نیست حال نابسامان بهتر است

 

بی محلی‌های لیلی دار مجنون است آه

گاه دشنام لبی از گفتن جان بهتر است

وقت عزا

ای دل محرّم آمده، وقت عزا شده

ماه عزای حضرت خون خدا شده

 

ماتم میان چشم همه موج می‌زند

چشمان گریه چشمۀ شور و شفا شده

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×