دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شبنم از آینه‌ات پاک کن ‌ای خورشیدم!

 

من عاشق که به شوق یرنی می‌میرم آخر از عشق تو روزی علنی می‌میرم

 

فقط این بار به تو رو زده‌ام تا نروی اگر از خواهر خود دل بکنی می‌میرم

 

چی می‌شه دلم رو کربلا کنی؟

دوباره می‌رم یه گوشه بشینم تا که خلوتی کنم با دفترم

می‌خوام امشب فقط از حرم بگم نمی‌خوام یه ذره هم طفره برم

 

گلدسته‌های نیزه

قلبش شکسته بود و نگاهش به راه بود

پژمرده از ندیدن خورشید و ماه بود

 

با آنکه رنگ چادر او رفت در مسیر

از هر طرف اسیر هجوم نگاه بود

 

در خرابه مصرعی از زندگی‌ام طی شده

با لب تشنه نگاهی پر تمنا می‌رود ساحل چشمی به استقبال دریا می‌رود

با دعا چشم تری باشد یقیناً با شتاب روی بال عرشیان تا عرش اعلا می‌رود

گوشۀ شش گوشه‌

غیر از غم تو در دل ناکام ندارم

مانند شب گریه، سرانجام ندارم

 

یک شب بطلب سر به ضریحت بگذارم

جز گوشۀ شش گوشه‌ات آرام ندارم

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×