دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مدیون گریه‌های فراوان زینبم

ایوب دل شکستۀ با آن همه مقام

 شاگرد درس صبر دبستان زینب است

 

 هرگز نگو که چادرش آتش گرفته است!

 این شعله‌های خیمه، گلستان زینب است

کاش نوکرت بودیم

کاش ما هم کبوترت بودیم آستان بوس محضرت بودیم

کاش با بال‌های خاکی مان لااقل سایه گسترت بودیم  

عطر عود

 با این شتاب فکر کنم سر می‌آورد!

با این شتاب،حوصله را سر می‌آورد

 

می‌تازد و غنیمت جنگ غروب را

از چنگ سی هزار نفر، در می‌آورد

قافله رفته بود

قافله رفته بود و من بیهوش

روی شن‌زارهای تفتیده

 

ماه با هر ستاره‌ای می‌گفت:

بی‌صدا باش! تازه خوابیده

لااقل زینبی کنارت بود

تک و تنها چه کار خواهی کرد

همسرت کاش بی قرارت بود

چقدر خوب می‌شد آقاجان

لااقل زینبی کنارت بود

غیبت طولانی شما

تقصیر ماست غیبت طولانی شما

بغض گلوگرفتۀ پنهانی شما

 

بر شوره‌زار معصیتم گریه می‌کنید

جانم فدای دیدۀ بارانی شما

برای عزاداران سیدالشهدا؛ پل صراط

اصلاً هـــــــراس و باک نداریم از حساب

محشر کلید باغ جنان دست حیدر است

 

رحمت به مادرم، که مرا مجلس تو بُرد

این شوقِ نوکری، اثر شیر مادر است

نهم محرم؛ از زبان قمر بنی هاشم خطاب به سیدالشهدا (علیهما السلام)

تمام غصه‌ام این است، پشت پا بخوری

تو هم شبیه خودم نیزه بی هوا بخوری

 

خـدا کند که به فرقـم نـظر نـینـدازی

هراس دارم از این عمق زخم جا بخوری

هشتم محرم؛ جگرم تیر می کشد

 پا بر زمین نکش، جگرم تیر می‌کشد

 ای نور دیده، پلک ترم تیر می‌کشد

 

 گفتم عصای پیری من می‌شوی، نشد

 یاری رسان مرا، کمرم تیر می‌کشد

ششم محرم؛ گزارش

ابر زخمت دوباره بارش کرد

آسمان را دچار لرزش کرد

 

چشمِ در خون نشسته‌ام، قاسم

زخم‌های تو را شمارش کرد

پنجم محرم؛‌ پریشانی

پا برهنه شد و به میدان زد

داد می‌زد عمو رسیدم من

 

دست من هست پس نبُر دیگر

تیغِ زیر گلو... رسیدم من

پنجم محرم؛ بلوا

عمو رسیدم و دیدم؛ چقدر بلوا بود

سر تصاحبِ عمامۀ تو دعوا بود

 

به سختی از وسط  نیزه‌ها گذر کردم

هزار مرتبه شکر خدا کمی جا بود

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×