دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
رباعى

 

دل‌سوخته‌ی داغ عظیم تو حسین!

دل بسته به حضرت کریم تو حسین!

 

پنجاه محرّم تو دیدیم ولی

یک بار ندیدیم حریم تو حسین!

رباعى

ای نام تو حل کننده‌ی مشکل ما!

تار است بدون نام تو، محفل ما

 

عمری است که سوزد دل ما در غم تو

باشد که بسوزد دل تو بر دل ما

 

 

حماسۀ اسارت

 

روزی که به خون دل، طهارت کردم

آهنگ حماسۀ اسارت کردم

 

هنگام وداع با عزیز دل خویش

رگ‌های بریده را زیارت کردم

گل مجتبی

قاسم، گل مجتبی که دل واله‌ی اوست

ماهی است که نور سرمدی هاله‌ی اوست

 

ما را به ولای حسنت، یا زهرا!

امّید به مهر سیزده ساله‌ی اوست

 

 

نقش نگین: انّ الله بالِغ امره

نقش انگشتر حسین آن کس

که ز نامش قرار می‌آید

 

این حقیقت بُوَد که عالم را

«امر پروردگار می‌آید»

 

 

شب بعد از اربعین

 

امشب دو چشم زینب اگر خواب می‌رود

با اشک چشم و خون جگر خواب می‌رود

 

امّا ز خاطرات جگرسوز کربلا

با اشک و آه و ناله مگر خواب می‌رود

 

کشتۀ غریب

تا بود آفتاب، غبار در تو بود

 ایجاد آن ز نور رخ انور تو بود

 

خواندم چو در مقام و جلالت حدیث‌ها

دیدم هر آن چه بود، گدای در تو بود

 

اربعین

ما جدا از تو چه دیدیم، خدا می‌داند

تا چه دیدیم و شنیدیم، خدا می‌داند

 

این سفر بود چهل روز ولی در این راه

این چهل روز چه دیدیم، خدا می‌داند

 

یعنی حسین

جلوه‌ی صبر خدا در کربلا یعنی حسین

آن که جوشید از رگش خون خدا یعنی حسین

 

آن که ابراهیم هم سرمست از توحید اوست

با هزاران زخم و راضی بر قضا یعنی حسین

 

جواب کوبنده

زینب آن جلوه‌ی شکیبایی

روح دانایی و توانایی

 

منطقش منطق متین علی

خطبه‌اش خطبه‌های زهرایی

 

سینۀ شکسته

 

ای شمر! بر صحیفه‌ی قرآن نشسته‌ای

گنجینه‌ی خداست که بر آن نشسته‌ای

 

بر جلوه‌گاه علم لدن پا نهاده‌ای

بر بوسه‌گاه ختم رسولان نشسته‌ای

 

سالار اربعین

ای موی پُر ز خون و سیاه تو راز شب!

وی مقتدای من تو به راز و نیاز شب!

 

باور نداشتم من غمگین ز روزگار

کاندر کنار قبر تو خوانم نماز شب

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×