دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ظلمت کوفه

نسیم بود که می‌رفت تا رها برود

به سمت مقصد هموار ناکجا برود

 

نسیم بود که از کوچه‌های شهری لال

بلند شد که به دنبال آن صدا برود

کاش...

کاش می‌شد بنویسم که گرفتار شدم  مثل خورشید گرفتار شب تار شدم

  مرد این شهرم و بر پیرزنی مدیونم  این هم از غربت من بود که ناچار شدم 

یار اباعبدالله

بنویسید مرا یار اباعبدالله

اولین بندۀ دربار اباعبدالله

 

منتظر ماندۀ دیدار اباعبدالله

من کجا و سر بازار اباعبدالله

لب و دندان

مـن لالـۀ خونیـن گلستــان حسینم

طاووس جـدا مانـده ز بستان حسینم

 

در پیچ و خم کوچه، غریبانه دل شب

پـرسوختـۀ شمـع شبستـان حسینـم

قاصد

از من نثار جان شریفت، سلا‌‌م‌ها

ای محترم شده به سلامِ امام‌ها

 

ای قاصدی که جان تو امضای نامه بود

از تو گرفته «نامه بَری»، احترام‌ها

دیوار غصه

دیوار غصه بر سرم  آوار  شد حسین

تاریخ رنج فاطمه  تکرار  شد حسین

 

آییـنۀ صــداقت   قلب    تمام   شهر

مجروح تازیانۀ  زنــگار   شد  حسین

آدم

دنیا بدون روضۀ آقا جهنم است

یعنی بهار نوکری ما محّرم است

 

شکر خدا که خرج عزای تو می‌شوم

روضه به کار و زندگی ما مقدم است

بساط گریه

مـردم بسـاط گـریـه و مـاتـم بیـاوریـد

وقتش شده که بیرق و پرچم بیاورید

 

مــردم کتـیبه‌هـای حـسـینیـّه نـزد کیـسـت؟

«باز این چه شورش است که...عالم» بیاورید

هیئت حسینی

گر کربلا  نبود، زمین عزّتی نداشت

دیر و کنشت و صومعه هم، حرمتی نداشت

 

روزی که آدم از غم ارباب گریه کرد

دیگر به باغ‌های جنان رغبتی نداشت

رزق محرم

این رزق چشم‌های من از سفرۀ غم است

نا قابل است گرچه به زخم تو مرهم است

 

شکر خدا همیشه سر سفرۀ توایم

هر روز سال مجلس روضه فراهم است

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×