دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
یک قدم

 

عبّاس که در عشق دلى یک‌دله داشت

 در دشت جهاد، پرچم قافله داشت

 

یک روز پس از برادر آمد به جهان

 یعنى ز حسین، یک قدم فاصله داشت

 

خورشید و ماه

چون صبح‌دم سوّم شعبان گردید

 خورشید رخ حسین، تابان گردید

 

در نیمه‌شب چهارم شعبان هم

 ماه رخ عبّاس نمایان گردید

 

عیدی

 

اى روشنى مکتب توحیدى ما!

 از سینه ببر ملال نومیدى ما

 

شد عید ولادت تو اى ساقى عشق!

 با دست بریده‌ات بده عیدى ما

ساقى تشنه‌لب

 

یا رب! به دلم گرمى احساس ببخش

 بر نیّت من، عطر گل یاس ببخش

 

میلاد سعید ساقى تشنه‌لب است

 ما را به لب تشنه‌ی عبّاس ببخش

سه خورشید

 

در گلشن آزادى و عشق و احساس

 آمد به سه روز لاله و نرگس و یاس

 

خورشید سه و چهار و پنج شعبان

 سیماى حسین است و على و عبّاس

بال و پر

 

تا بوسه به رخسار پسر داد على

 از عشق و وفاى او خبر داد على

 

دانست جدا شود دو دستش زین رو

 بوسید و ز بوسه بال و پر داد على

میلاد عباس (ع)

عبّاس که سینه‌اى چو دریایش بود

 امروز به دامان على جایش بود

 

آن طفل که مرد عرصه‌ی عاشوراست

 مشک و علم و دو دست کالایش بود

 

 

نخل بلند استقامت

 

اى نخل بلند استقامت! عبّاس!

 سیراب ز چشمه‌ی امامت! عبّاس!

 

میلاد تو را نوشت تاریخ به خون

 میلاد شهامت و کرامت، عبّاس!

نور داور

 

بر روى حسین، نور داور، صلوات

 بر موى ابوالفضل دلاور، صلوات

 

میلاد حسین است و ابوالفضل رشید

 بفرست تو بر این دو برادر صلوات

قمر خوانده شدی اما، شده خورشید محتاجت

سلام ای زادۀ حیدر، سلام ای ماه دل آرا

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها

 

دمِ میخانه بنشستم، اگرچه غافل و پستم

ولی من نوکرت هستم، نگاهی کن بر این شیدا

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×