دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
آقای بهشت

یک وقت ز خانه‌ات جوابم نکنی

با لفظ برو، خانه خرابم نکنی

 

می‌ترسم از آن لحظه که روز عرصات

در زمزۀ نوکران حسابم نکنی

هیأت بهشت

صد بار خوانده‌ای و دوباره بخوان کم است  دنیا اگر تمام شود، روضه‌خوان کم است

 

بغضی ز دیده‌ام فوران می‌کند ولی  تشبیه این دو چشم به آتش‌فشان کم است

کوتاه سروده
عاشق تر از اویس قرن

ما را شهید اشک و محن آفریده‌اند

عاشق تر از اویس قرن آفریده‌اند

 

 امر خدای عزوجل بوده در ازل

 ما را برای سینه زدن آفریده‌اند

در سینه‌ام ملایک تو سینه می‌زنند

وقتی سوار چرخ زمان می‌کنی مرا

مانند روح خویش روان می‌کنی مرا

 

در سینه‌ام ملایک تو سینه می‌زنند

داری برای گریه مکان می‌کنی مرا

کوتاه سروده
سنگ می‌زند بر سینه

در سوگ تو سنگ می‌زند بر سینه

گل با دل تنگ می‌زند بر سینه

 

با سوز و گداز نوحه می‌خواند باد

باران چه قشنگ می‌زند بر سینه

به اشتیاق شما

آن کس که از برای خدا سینه می‌زند

اصلاً بـه اشتیـاق شمـا سینه می‌زند

 

تنهـا خـدا ز کنه دلم گشتـه با خبر

کاین عبد روسیاه چرا سینه می‌زند!

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×