دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بیهوده

از سوزش زخمشان غزل ساخته‌ایم

اما به غرورشان نپرداخته‌ایم

 

دریای حماسه‌اند و ما بیهوده

قلاب درون‌خشکی انداخته‌ایم

کوتاه سروده
ظهور جان

 

ای دل شده! کربلا ظهور جان است

در چشم زمین تــــولد ایمـان است

 

دیبـــاچۀ سرخ مُصحف بیداری ست

آمیزه‌ای از حماسه و عرفــان است

قدش بلندتر از ماست ده سر و گردن

دهان جُربزه را سخت وا گذاشته است

سری که سربه سرِ نیزه‌ها گذاشته است

 

قدش بلندتر از ماست ده سر و گردن،

کسی که روی سر خویش پا گذاشته است

 

بنا نبود سر از نی درآوَرَد آواز،

خداش خیر دهد کاین بنا گذاشته است

جبریل بال فرش کند پیش پای او

زیباترین پدیدۀ دامان کوثر است

این ماه پاره، روشنی چشم حیدر است

 

در گریه‌اش مغازلۀ ابر و آسمان

در خنده‌اش طراوت جان پیمبر است

 

جبریل بال فرش کند پیش پای او

در التیام زخم، مسیحای دیگر است

کوتاه سروده
ارتفاع یک فرهنگ

 

عاشورا، ارتفاع یک فرهنگ است

یک حادثه نه، حماسه‌ای خونرنگ است

 

پیکار علیه بدعت و تحریف است

فریاد علیه سلطۀ نیرنگ است

کوتاه سروده
من از تو به جز حماسه نتوانم گفت

 

تو خون خدایی و صدایت سرخ است

بر ظلمت خاک ، رد پایت سرخ است

 

من از تو به جز حماسه نتوانم گفت

زیرا که تمام فصل هایت سرخ است

کوتاه سروده
آن فیض تمام را ز نو بشناسیم

 

باید که امام را ز نو بشناسیم

آن فیض تمام را ز نو بشناسیم

 

با درک حماسۀ حسینی باید

مفهوم قیام را ز نو بشناسیم

ترکیب بند عاشورایی علی موسوی گرمارودی
بند دهم: حضرت ابوالفضل (ع)

 

آن چشم­‌ها که شرم در آن ناگزیر بود

تصویری از حماسه درونِ حریر بود

 

در نینوا، درخششِ آن چهر پُر فروغ

چون رویش ستاره، کنارِ کویر بود

 

وان پرتو ملایم و مهتابیِ وقار

در چهره‌­اش چو هاله ماه مُنیر بود

ترکیب بند عاشورایی علی موسوی گرمارودی
بند چهارم: عشق، حماسه، غم

این کاروان که عازم سرمنزل دل است

فارغ ز ره گشودن منزل‌به‌منزل است

 

گم‌گشته‌ای که راه به خورشید بسته بود

اکنون همو ز راهروانِ رهِ دل است

حماسه پشت حماسه

کم کم غروب واقعه از راه می‌رسید یک زن میان دشت سراسیمه می‌دوید

این خیمه‌ها نبود که آتش گرفته بود آتش میان سینۀ او شعله می‌کشید

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×