دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
یک بار دگر نگاه کن پشت سرت

 

از خون که گرفته بود سیماى تو را

 شستم به لبان خشک، لب‌هاى تو را

 

یک بار دگر نگاه کن پشت سرت

 تا باز ببینم رخ زیباى تو را

 

نور دیده

 

اکبر که گل حمیده‌ی فاطمه است

 نورِ دلِ نورِ دیده‌ی فاطمه است

 

هر چند که از گلشن لیلا باشد

 او لاله‌ی پروریده فاطمه است

لالۀ تشنه

آغوش به روى گل چو بگشود حسین

 از لاله‌ی خویش تشنه‌تر بود حسین

 

بنْهاد زبان اگر که در کام على

 او را عطش شهادت افزود حسین

 

آینۀ طلعت دوست

اکبر که بُوَد آینه‌ی طلعت دوست

 جارى است ورا خون خدا در رگ و پوست

 

هم‌نام علىّ و نور چشمان حسین

 ماهی است که نور پنج خورشید در اوست

 

 

چشمۀ کوثر

 

آن کشته که یادگار پیغمبر بود

 لب‌تشنه و خویش چشمه‌ی کوثر بود

 

گر گفت به مقتل جگرم می‌سوزد

 سوز عطش و داغ على‌اکبر بود

جمال طاها

 

بر آینه‌ی جمال طاها صلوات

 بر نور دل زاده‌ی زهرا صلوات

 

مجنون على است لیلى حُسن ازل

 بر لاله‌ی بوستان لیلا صلوات

 

 

سوی حرم

 

جسمی به حرم ز خون، تر آورْد

نعشی همه تیغ و خنجر آورْد

 

و‌آن گیسوی عنبرین، پُر از خون

شاه آمد و مُشک و عنبر آورْد

کجای دشت به خون سر گذاشتی؟ برگرد

که گفته بال کبوتر اضافه آمده است

فقط ز جسم تو یک سر اضافه آمده است

 

برای کشتن تو چون که چون پیامبری

کمان به دست دو لشگر اضافه آمده است

ای پاره پاره‌تر ز دل پاره پاره‌ام

خواهم که بوسه‌ات زنم اما نمی‌شود

جایی برای بوسه که پیدا نمی‌شود

 

لب را به هم بزن، نفسی زن که هیچ چیز

شیرین تر از شنیدن بابا نمی‌شود

 

پسر لیلا

روضه خوان گفت که لیلا پسری داشت که رویش

به درخشندگی ماه که عباس عمویش

 

روضه خوان گفت که لیلا پسری داشت که مجنون

پسری داشت که می‌رفت و نگاه تو به سویش

 

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×