دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
قافله رفته بود

قافله رفته بود و من بیهوش

روی شن‌زارهای تفتیده

 

ماه با هر ستاره‌ای می‌گفت:

بی‌صدا باش! تازه خوابیده

غیبت طولانی شما

تقصیر ماست غیبت طولانی شما

بغض گلوگرفتۀ پنهانی شما

 

بر شوره‌زار معصیتم گریه می‌کنید

جانم فدای دیدۀ بارانی شما

برای عزاداران سیدالشهدا؛ پل صراط

اصلاً هـــــــراس و باک نداریم از حساب

محشر کلید باغ جنان دست حیدر است

 

رحمت به مادرم، که مرا مجلس تو بُرد

این شوقِ نوکری، اثر شیر مادر است

نهم محرم؛ از زبان قمر بنی هاشم خطاب به سیدالشهدا (علیهما السلام)

تمام غصه‌ام این است، پشت پا بخوری

تو هم شبیه خودم نیزه بی هوا بخوری

 

خـدا کند که به فرقـم نـظر نـینـدازی

هراس دارم از این عمق زخم جا بخوری

مزد نوکری

من با لباس مشکیتان خو گرفته‌ام

از طینت پلید خودم رو گرفته‌ام

 

با قایق شکستۀ اشکِ دو دیده‌ام

بر ساحل عزای تو پهلو گرفته‌ام

یادش بخیر...

یادش به خیر عطر خوش باغ سیب‌ها

یادش به خیر شهر رسول نجیب‌ها

 

دلتنگ چشم‌های قشنگ توام حسین

بستم دخیل اشک به امن یجیب‌ها

چند نفر به یک نفر؟

لشگریان خیره سر، چند نفر به یک نفر؟

فاطمه گشته خون جگر، چند نفر به یک نفر؟

 

خواهر دل شکسته‌اش، همره دختران او

زند به سینه و به سر، چند نفر به یک نفر؟

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×