دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مادر ِماه

 

آنقدر از آب خواندی تا دل سنگ آب شد

با نوای روضه‌ات عرش خدا بی تاب شد

 

مادر ماهی و در دریای اشک افتاده‌ای

نه غلط گفتم، که ماه از اشک تو غرقاب شد

دخیل استجابت

عطش یک جرعه غم دربارۀ او

فرات و علقمه آوارۀ او

ببند ای دل دخیل استجابت

شبی بر غربت گهوارۀ او

اشک هاجر

بر ابرهای حادثه همواره می‌رفت

بغض گلوگیری که سمت جاده می‌رفت

 

تا چکه چکه از عطش شد دامن آب

از دشت تا هر ناکجا آواره می‌رفت

کوتاه سروده
دست استجابت

دو دست استجابت پر درآورد

ز کار آسمان‌ها سردرآورد

 

دو تا دست دعا، الله‌اکبر!

سر از گهوارۀ اصغر درآورد

بوسید تیری گلویِ آن شاخۀ نسترن را

پوشید سرباز کوچک،  قنداقه،  یعنی کفن را پیمود یاس سپیدی راه شقایق شدن را

نالید یعنی مرا هم در کاروانت نصیبی است یعنی که در پیشگاهت آورده‏‌ام جان و تن را

به مناسبت ولادت امام حسین (ع)
شبیه ذکر شده خنده‌ات به گهواره

بخند تا که لبت لعل مستدام شود

جمال چهرۀ تو، چون مه تمام شود

 

صدای گریه‌ات انگار بانک تکبیر است

که نخل خم شدۀ عشق در قیام شود

به مناسبت ولادت امام حسین (ع)
تا صبح شوم دخیل گهوارۀ تو

گر در شب مولدت مجالم بدهی

وانگاه زبان عرض حالم بدهی

 

تا صبح شوم دخیل گهوارۀ تو

شاید که چو فطرس پر و بالم بدهی

شش ماهۀ خورشید

 

ای کودک شش‌ماهۀ گهواره نشینم

نیلوفر دردانۀ فردوس برینم

 

تو ماهی لب‌تشنۀ دریای فراتی

لب باز کن از حنجره‌ات بوسه بچینم

چشم‌های پرستاره

با سوزِ قلبِ پاره‌پاره گریه می‌کردی

 با چشم‌های پرستاره گریه می‌کردی

 

دل‌های نزدیکانتان که جای خود دارد

که آب می‌شد سنگِ خاره، گریه می‌کردی

 

در وقت تجدید وضو تا آخر عمرت

تا آب می‌دیدی دوباره گریه می‌کردی

 

کوچک‌ترین ستارۀ سرنیزه‌ها (به مناسبت شب هفتم محرم متبرک به نام حضرت علی‌اصغر علیه السلام)

مثل پرنده بال گشودی رها شدی

کوچک‌ترین ستارۀ سرنیزه‌ها شدی

 

بر روی دستِ باد، عزیز دل رباب!

مانند زلف‌های پریشان رها شدی

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×