دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ردّ عبور خون، صراط مستقیم است

آمد دوباره لحظه‌هایِ بی قراری عطرِ محرم در جهان گردیده جاری

در خون شکوفا گشته گل‌های بهاری شد رنگ و روی آسمان چون گُل، اناری

 

جدا ز روضه و ماتم نمی‌شوم هرگز

اگر چه مثل محّرم نمی‌شوم هرگز جدا ز روضه و ماتم نمی‌شوم هرگز

مرا ببخش، مرا چون که خوب می‌دانم که توبه کردم و آدم نمی‌شوم هرگز  

می‌دانی چرا؟

از زمین تا آسمان آه است؛ می‌دانی چرا؟

یک قیامت گریه در راه است؛ می‌دانی چرا؟

 

بر سر هر نیزه خورشیدی ست یک ماه تمام

بر سر هر نیزه یک ماه است؛ می دانی چرا؟

کدامین اسم اعظم؟

تجلی کرد دستی، پرده بالا رفت آدم را

در آن تاریک روشن‌ها تبسم کرد عالم را

 

هوس بارید... شیطان پشت گندم زار می‌خندید

هبوط ناگهان در ناکجا افکند آدم را

لالۀ پرپر

در چشم باد، لاله گل ِ پرپرش خوش است خورشید روز واقعه خاکسترش خوش است از باغ‌ها شنیده‌ام این را که عطرِ یاس گاهی نه پشتِ پنجره، لای درَش خوش است  

خاک بر سر دنیا

حاشا که باز مثل تو پیدا شود علی بعد از تو خاک برسر دنیا شود علی از این درخت پر ثمر اصلا بعید نیست یا مصطفی شود ثمرش یا شود علی

دام آتش

چه می‌شد که پروانه در دام آتش نباشد؟ پرِ بسته با هیمه‌ها در کشاکش نباشد

قرار است اگر قلب دنیا بسوزد ... بسوزد ولی شعله‌اش این همه داغ و سرکش نباشد

لذت دیدار

من دربه‌در پنجره‌‌فولادم و دیری‌ست

بین من و آن پنجره دیوار زیاد است

 

گندم به کبوتر بدهم، شعر بگویم

آخر چه کنم؟ در حرمت کار زیاد است

شاهی ولی غریب‌ترین شاه عالمی

شاه منی که مونس هر سال و هر دمی

شاهی ولی غریب‌ترین شاه عالمی

 

باران اشک، اذن ورود حریم توست

در هر کویر علت باران نم‌نمی

 

حیرت نکن از اینکه خرابم مقابلت

آخر همان که از ته دل دوست دارمی

تا سر خوان توام، خوان دگر جایم نیست

تا سر خوان توام، خوان دگر جایم نیست

خاکیَم، قصر برین منزل و مأوایم نیست

 

من به  آتشکدۀ مهر شما سوخته‌ام

باکی از دوزخ و از نار بر اعضایم نیست

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×