دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
طواف لاله ها

تا وطن در نینوا کردم، حسین!

 روز و شب چون نی نوا کردم، حسین!

 

کاروانت را اگر آورده‌ام

 بارها خود را فدا کردم، حسین!

 

سالار اربعین

ای موی پُر ز خون و سیاه تو راز شب!

وی مقتدای من تو به راز و نیاز شب!

 

باور نداشتم من غمگین ز روزگار

کاندر کنار قبر تو خوانم نماز شب

 

زینب و اربعین

از این دیار چون که سفر کردم، اى حسین!

 از جان خویش قطع نظر کردم، اى حسین!

 

در راه عشق، توشه‌ی دیگر چو لازم است

 من زاد ره ز خون جگر کردم، اى حسین!

 

مزار عاشقان

کاروان باز آمد از شام بلا

تا سر راه حجاز و کربلا

 

ساربان گفتا به زین‌العابدین

کای امام و پیشوای ساجدین!

 

 

کوی یار

هفت شهر عشق چون گردید طی

ناقه‌ها را عاشقان کردند پی

 

یعنی از شام خراب، آن کاروان

آمد اندر نینوای عاشقان

 

صحرای اندوه

چون قطار محنت و رنج و بلا

کرد از شامات، ره در کربلا

 

سیّد سجّاد، زین‌العابدین

قبله‌ی حاجات، ارباب یقین

 

تجدید خاطرت

راه، راه بازگشت از شام بود

دل ز شوق وصل، بی‌آرام بود

 

یادش آید خواهر میر انام

رفته بود این راه‌ها تا شهر شام

 

یک سؤال

 

آه! از آن ساعت که از شام بلا

زینب آمد در زمین کربلا

 

با زبان حال، آن زار حزین

با زمین کربلا گفت این‌چنین:

بوی مشک

اهل بیت شاه دین با صد نوا

بار بر بستند از شام بلا

 

ره بپیمودند چندی بی‌قرار

تا که دشت کربلا شد آشکار

 

غروب غربت

باز جغد غم به قلبم خانه کرد

مرغ جانم، یاد از ویرانه کرد

 

داد بر گل‌های گلزار بهشت

جای، در ویرانه دست سرنوشت

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×