دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
فردا امامت دو جهان سهم دست توست

وقتی که عشق در دل طوفان غروب کرد خورشید درهجوم زمستان غروب کرد

در خود شکست وسعت لبریز آسمان در ابرهای یخ زده باران غروب کرد

تقدیم به امام سجاد (ع)

 

مانده ام از کجا شروع کنم، پای شعرم به درد زنجیر است واژه‌هایم به گریه افتادند، چه شروعی! چقدر دلگیر است!

یک طرف بوی درد می آید، بستری غرق در ستاره شده یک طرف بوی خون و خاکستر، همه جا ازدحام شمشیر است

آتش افتاده بر دل صحرا، دارد از التهاب می‌سوزد همه جا می‌شود عطش باران، آب از آب بودنش سیر است

نام حسین بن علی (ع) یعنی لیاقت

خورشید خون می‌خورد و ما خاموش بودیم

گویی ز جام جاهلی مدهوش بودیم

 

مانند سگ‌ها  در بیابان  صبر کردیم

با دست خود سالار دین  را قبر کردیم

چشم‌های پرستاره

با سوزِ قلبِ پاره‌پاره گریه می‌کردی

 با چشم‌های پرستاره گریه می‌کردی

 

دل‌های نزدیکانتان که جای خود دارد

که آب می‌شد سنگِ خاره، گریه می‌کردی

 

در وقت تجدید وضو تا آخر عمرت

تا آب می‌دیدی دوباره گریه می‌کردی

 

کهکشان پرپر خوشید

دشت می‌بلعید کم‌کم  پیکرخورشید را   

برفراز نیزه می‌دیدم سر خورشید را

 

آسمان گو تا بشوید با گلاب اشک‌ها  

 گیسوان خفته در خاکستر خورشید را

 

بوریایی نیست در این دشت تا پنهان کند     

پیکر از بوریا عریان‌تر خورشید را

دریای عطش (بند چهارم)

ما لشگر عشقیم ولی دیر رسیدیم

ما گرچه جوانیم ولی پیر رسیدیم

 

بعد از اثر داغ کبودی به گل یاس

بعد از اثر قبضۀ شمشیر رسیدیم

 

بعد از غزل کوچۀ افروخته و در

بعد از تب حقّ و تب تکفیر رسیدیم

 

فصل عزا

هرچند دل از گریۀ شب‌های دعا سوخت

شیرازه‌ام امّا همه در کرب و بلا سوخت

 

هر صفحه‌ای از زندگی‌ام شرح فراقی است

هر لحظه‌ام عمری‌ست که در فصل عزا سوخت

 

جامانده به روی بدنم ردّ اسیری

روزی نفسی بود که در شام بلا سوخت

درد دل

این زهر، دردی از تب دردم دوا نکرد

هیچ عقده‌ای از این گلوی بسته وا نکرد

 

آنچه که آرزوی من آن بود آن نشد

سی سال دیر آمد و فکر مرا نکرد

 

طوفان گرفت و دار و ندارم به باد رفت

روزی که غم وزید و به ما جز جفا نکرد

 

وفاداری زنجیر

گر چه بیمارم و حالم ز دلم زارتر است

ولی از پیکر من چشم تو بیمارتر است

 

درد و غم با من و دل هست وفادار، امّا

با تن من غل و زنجیر وفادارتر است

خیمه‌‌های سوخته

ماند خاکستر به جا از خیمه‌‌های سوخته

سبز شد بانگ عزا از خیمه‌‌های سوخته

 

می‌‌رود تا آسمان همراهِ بانگ یا حسین

شعلۀ شور و نوا از خیمه‌‌های سوخته

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×